یکشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۴

اشکالات علمی

راستش نتایجی که از نوشته ها و بحث های قبلی بدست چندان امیدوار کننده نبود و تا حدود زیادی من رو دلسرد از ادامه این وبلاگ کرد. به هر حال این نوشته رو هم می نویسم تا ببینم چطور خواهد شد.
این بار در مورد عدم تطابق بعضی از واقعیات ثابت شده علمی با کتب دینی می خوام بحث کنم.
در تورات و انجیل این موضوعات بطور وسیعی وجود دارند ولی با توجه به تاریخچه نه چندان مشخص این کتب و احتمال تغییرات بسیار در آنها، از مطرح کردن آنها صرف نظر می کنم و به بررسی قرآن می پردازم.
در آیه 86 از سوره کهف و همچنین در آیه 90 از همین سوره آمده است که ذوالقرنین به سمت غرب و شرق زمین حرکت می کند و به جایی می رسد که خورشید در آنجا غروب و یا از آنجا طلوع می کند. یعنی در این آیات فرض شده که زمین مسطح است و خورشید در نقطه مشخصی از زمین غروب می کند و از نقطه مشخصی هم طلوع می کند.
مساله مسطح بودن زمین و هم چنین مساله آفرینش آسمان ها و زمین در شش روز توسط خداوند، از مهمترین اشکالات علمی است که در ادیان وجود دارد و تمام توضیحاتی که من تا به حال در مورد این اشکالات خوانده ام صرفا توجیه بوده است تا دلیل منطقی.

یکشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۴

یهود، مسحیت، اسلام

یهود، مسیحیت و اسلام به نوعی به دنبال هم آمده اند و هر یک ادیان قبلی خود را تایید می کنند اما قوانینی در این ادیان وجود دارد که با هم تناسب ندارد و یا مثلا در دین قبلی وجود نداشته است. مثلا خوردن شراب در مسیحیت ایرادی ندارد ولی در اسلام حرام است. وقتی دنبال دلیل این امر بودم عمدتا با این پاسخ برخورد کردم که انسان ها در زمان های گذشته ظرفیت پذیرش برخی از این قوانین را نداشته اند و باید ادیان قبلی می آمده اند و زمینه را برای ظهور ادیان جدیدتر فراهم می کردند. تا حد زیادی هم می توان آن را دلیل قانع کننده ای دانست. اما قضیه به همین جا ختم نمی شود.
بعضی از قوانین در یهود و اسلام یکی هستند ولی در مسیحیت فرق می کنند. از بین آنها قانون قصاص بیشتر از همه توجه مرا به خود جلب کرد. قوانین یهود و اسلام بسیار مشابه هم و بر اساس مقابله به مثل هستند ولی این قوانین در مسیحیت به طرز عمیقی متفاوتند. در انجیل آمده که اگر کسی به شما سیلی زد طرف دیگر صورت خود را نیز به سوی او برگردانید تا سیلی دیگری هم به شما بزند! نه تنها بحث مقابله به مثل نیست بلکه صحبت از رحم و عطوفت بسیار است. یا مثلا در انجیل آمده که دشمنان خود را دوست بدارید و برای آنها دعا کنید در صورتی که این مساله به هیچ عنوان مورد تایید تورات و قرآن نیست.
در مورد این قوانین چه می توان گفت؟! آیا چنین چیزهایی وضع قوانین بر اساس آزمون و خطا را تداعی نمی کند؟ ابتدا قانونی وضع شده، بعد تغییر پیدا کرده و به تعبیری تکمیل شده و سپس دوباره به قانون اولی برگردانده شده است.

جمعه، دی ۳۰، ۱۳۸۴

در ادامه بحث قبلی...

اول از همه دوستانی که در بحث گذشته شرکت کرده اند سپاسگزارم.
حقیقتا در ذهن من چیز دیگری می گذرد که ظاهرا با مطرح کردن بحث گذشته به خوبی بیان نشده است. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا بحث را با یک مثال روشن تر بیان کنم.
فرض کنید که شما دارای تخصص فنی در زمینه ساخت روبات هستید و تعدادی روبات ساخته اید و در حال مشاهده کار آنها هستید. این روبات ها به گونه ای ساخته شده اند که تحت تاثیر شرایطی از محیط مسیرهای متفاوتی را بر می گزینند. شما به طور مستقیم نمی توانید یا نمی خواهید هیچ یک از آنها را کنترل کنید. بلکه آنها با توجه به برنامه ریزی انجام شده و شرایط محیط مسیر خودشان را انتخاب می کنند. هدف نهایی روبات ها یکی از دو نقطه قرمز یا سبز است. مطلوب این است که روبات ها به نقطه سبز برسند چرا که در صورت رسیدن به نقطه قرمز توسط دستگاهی خرد شده و از بین می روند.
شما می دانید که در صورت کم کردن نور محیط اکثر روبات ها به نقطه قرمز می رسند و در صورت وجود روشنایی کافی اکثر آنها به نقطه سبز خواهند رسید. کم یا زیاد کردن نور محیط در اختیار شماست. آیا در صورتی که نور محیط کم باشد و اکثر روبات ها به نقطه قرمز بروند، باید روبات ها را مقصر انجام این عمل بدانیم یا شما را؟
آیا این مساله مشابه وضعیت خلقت بشر توسط خداوند نیست؟ عقل، فطرت، وجدان، غریزه و تمام چیزهایی که انسان با استفاده از آنها تصمیم می گیرد را می توان معادل برنامه روبات دانست و شرایط اطراف که شامل ادیان الهی نیز می شود می توان مشابه نور محیط فرض کرد. آیا مقصر انسان ها هستند که اکثر آنها جهنمی خواهند شد؟

چهارشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۴

مشکل اساسی

این مساله ای که قصد مطرح کردنش را دارم محدود به دین خاصی نیست و به نوعی یک مشکل کلی است.
دلیل اصلی که بسیاری از مردم با ایمان نیستند این است که قانع نشده اند که ادیان واقعا از طرف پروردگارشان آمده است و همچنین به قیامت ایمان ندارند. این موضوع حتی در قرآن هم مورد تایید قرار گرفته و آنجایی که از کسانی که ایمان نمی آورند صحبت می کند از "اکثرهم" که به معنی "بیشتر آنها" است استفاده می کند. حتی در داستان حضرت ابراهیم به نوعی شک در روز قیامت وجود دارد. آنجا که ابراهیم از خدا می خواهد زنده شدن پرندگان را به او نشان دهد، از او سوال می شود که آیا ایمان نداری و او جواب می دهد که ایمان دارم ولی می خواهم قلبم آرام گیرد. واضح است که شکی ولو بسیار اندک در وجود ابراهیم بوده است که او از خدا چنین تقاضایی می کند.
در این که دینی وجود ندارد که بتواند تمام یا حداقل اکثر مردم جهان را قانع به حقانیت خود کند هیچ شکی وجود ندارد. اکنون دو حالت وجود دارد: یا این که خداوند نمی توانسته چنین دینی را ارائه کند که با توجه به قادر متعال بودن خدا این فرض نادرست است. فرض دوم این که خداوند عمدا نمی خواسته چنین دینی را ارائه نماید.
خداوند موجودی را خلق کرده است و عقل او را نیز خود او به وجود آورده است که بتواند تصمیم بگیرد و محیطی که فرد در آن قرار می گیرد و پرورش می یابد نیز توسط خداوند تعیین می شود و در عین حال عمدا دینی که بتواند او را قانع به حقانیت خود بکند وجود ندارد و در نتیجه خدا عمدا موجبات هدایت فرد به جهنم را پدید آورده است. این مساله هم به هیچ وجه باعدل خدا و الرحمن و الرحیم بودن او سازگار نیست. و به طور کلی این که خداوند بشریت را خلق کرده باشد که اکثر آنها را عمدا به جهنم بفرستد بسیار دور از ذهن می نماید. پس جواب چیست؟ به چه دلیل خداوند دینی که اکثر بشریت را قانع به حقانیت آن دین نماید ارائه نداده است؟

هدف وبلاگ

هدف از ایجاد این وبلاگ بحث و تبادل نظر پیرامون شبهات دینی است. این وبلاگ به هیچ عنوان قصد اهانت به هیچ دینی را ندارد و چنین کاری را به شدت تقبیح می کند.
شما می توانید نظرات خود را در مورد شبهات مطرح شده بنویسید و یا حتی شبهات خود را در قسمت نظرات اعلام کنید تا در وبلاگ به بحث گذاشته شود.
همین جا لازم است از همه دوستانی که قصد پاسخگویی به شبهات را دارند خواهش کنم که از دادن پاسخ های کلیشه ای مثل "عقل بشر به این موضوع نمی رسد" یا "مشیت الهی در این بوده است" پرهیز کنند. طبیعتا کسانی که شبهات را مطرح می کنند خودشان حتما قبلا به چنین پاسخ هایی فکر کرده اند.
قبلا از همه دوستانی که با اعلام نظراتشان به دیگران کمک می کنند تشکر می کنم. امیدوارم که این وبلاگ بتواند تاثیر مثبت خود را در اتخاذ تصمیم درست و انتخاب مسیر صحیح زندگی داشته باشد. خواه این مسیر در مسیر دینداری باشد یا نباشد، مهم آن است که این انتخاب از روی عقلانیت انجام شود و هدف اصلی این وبلاگ نیز همین است.