پنجشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۶

خالی‌بند

بچه که بودیم هر وقت یکی از بروبچه‌ها خالی می‌بست، واسه این که حالش رو بگیریم می‌گفتیم خالی‌بندی مالیات نداره. بزرگ‌تر که شدیم، به تدریج معنی حرف‌مون رو بیشتر لمس کردیم. باز یک کم بزرگ‌تر که شدیم دیدیم نه تنها مالیات نداره، بلکه از منابع مهم کسب روزی حلال (!!!) هم هست، ولی باید خیلی شیک و تر تمیز خالی بست و از دادن مدرک به دست طرف مقابل خودداری کرد.
به هر حال ما این درس‌ها رو از اجتماع خوب یاد گرفته بودیم تا این که یک شخص شهیری آمد و رئیس جمهور کشور محبوبمان شد. این شخص شهیر جهان را متحول کرد و به ما نشان داد که آن چه یاد گرفته بودیم غلط بوده است. ایشان به ما ثابت کرد که دادن مدرک به طرف مقابل و خالی‌بندی در روز روشن و حتی مقابل دوربین تلویزیون هیچ اشکالی ندارد و تازه باعث پیشرفت‌های چشم‌گیر اجتماعی از جمله دسترسی به مقام ریاست جمهوری هم می‌شود.

این شخص که مقابل دوربین تلویزیون قول داده بود نفت را سرسفره مردم بیاورد، نه تنها نفت را نیاورد بلکه نان را هم برد و بنزین را از حلقوم اتومبیل‌ها بیرون کشید تا درس ادبی باشد برای کسانی که خالی‌بندان شیکی بودند.

سه‌شنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۶

مهاجرت

دو-سه سال پیش برای مهاجرت کانادا اقدام کردم و چون کنسول‌گری‌ کانادا در آمریکا نسبتا خلوته کارم سریع درست شد. کل پروسه حدود یک سال و نیم طول کشید و پاییز پارسال مدارک مهاجرتم به دستم رسید. بعد از این مرحله باید وارد خاک کانادا می‌شدم تا بتونم کارت اقامت دائم رو دریافت کنم و رسما مهاجر کانادا محسوب بشم. اما خارج شدن از آمریکا و برگشتن کلی دردسر داره و به همین خاطر نمی‌تونستم تصمیم بگیرم که بالاخره باید برم کانادا یا این که بی‌خیال مهاجرت بشم. به هر حال مدت نامحدودی وقت نداشتم و اگه تا همین دو-سه هفته پیش نمی‌رفتم دیگه همه چیز تموم شده بود. در آخرین روزها به توصیه دو تا از دوستانم تصمیمم رو گرفتم و رفتم و همین چند روز پیش برگشتم. خوشبختانه مشکل خاصی پیش نیومد و همه چیز تقریبا خوب پیش رفت. چند هفته‌ای در ونکوور بودم و فرصتی پیش آمد تا ویکتوریا و ویستلر رو هم ببینم.

موقع برگشت وقتی در فرودگاه می‌خواستم کارت پرواز بگیرم، پاسپورت ایرانیم رو به دست طرف دادم و اون ازم پرسید که کجا زندگی می‌کنم. وقتی گفتم در آمریکا زندگی می‌کنم، تعجب کرد. براش توضیح دادم که من ایرانی هستم، در آمریکا زندگی می‌کنم و اقامت دائم کانادا رو دارم! اونایی که پشت سرم تو صف ایستاده بودند خندیدند.
بعضی وقت‌ها واقعیت‌های تلخی پشت مسایل خنده‌دار نهفته است.