خوب من هم بالاخره به این بازی یلدایی دعوت شدم و ظاهرا باید اعترافاتی بکنم. همیشه برام خیلی سخته که بدون مقدمه خاطره تعریف کنم یا یه اعترافاتی مثل اعترافات یلدایی بکنم. منظورم از سخته اینه که فکرم متمرکز نمیشه. ولی بذارید تلاشم رو بکنم:
۱- از کلاس دوم راهنمایی تا اواخر دوران فوق لیسانس آدم مذهبیای بودم و نماز و روزه و این حرفا به راه بود. در اواخر دوران فوق لیسانس با عمیق شدن در معانی قرآن کل ایمانم به باد رفت!
۲- در تمام دوران مدرسه (قبل از دانشگاه) همیشه به غیر از یک ثلث معدلم بالای ۱۹ بود. اون یک ثلث هم فکر کنم ۱۸/۹۵ شده بودم! (بچه خرخون خودتی!!)
۳- خودم فکر میکنم آدم نسبتا پرکاری هستم. یکی از بزرگترین لذتهای زندگیم اینه که پروژههام جواب بده و کار کردن برام لذت بخشه. به همین دلیل خیلی وقتها از سفر کردن و خوشگذرونی لذت نمیبرم چون فکر میکنم وقت تلف کردنه!!! («این شکاک عجب خریه» یعنی چی؟؟؟)
۴- کتاب خوندن رو چندان دوست ندارم و معمولا زود از خوندن بیشتر کتابها خسته میشم چون فکر میکنم که سرعت انتقال مطلب تو اغلب کتابها خیلی کمه و ۹۵٪ کتابها توضیح واضحاته. در همین راستا، به ندرت پیش میآد که از فیلمی خوشم بیاد. ولی یک سری از بازیهای کامپیوتری رو خیلی دوست دارم. هرچند که جدیدا کم بازی میکنم و از این جهت خیلی برای خودم نگرانم!
۵- در اولین فرصتی که پول داشته باشم یک ماشین اسپورت خفن گرون مثل Ferrari یا Lamborghini میخرم!
فکر کنم بهتره که من دیگه کسی رو معرفی نکنم، چون هم از یلدا مدتی گذشته و هم این که دوستانم یا قبلا در این مورد نوشتهاند یا این که دوستان دیگه معرفیاشون کردند.
جمعه، دی ۰۸، ۱۳۸۵
اشتراک در:
پستها (Atom)