چند ماه پیش وقتی برای اولین بار به مرکز شهر لسآنجلس رفتم و از نزدیک این منطقه رو دیدم بسیار متعجب شدم. قبل از این که از ایران خارج بشم همیشه فکر میکردم که لسآنجلس به عنوان بزرگترین شهر کالیفورنیا و یکی از بزرگترین شهرهای آمریکا باید بسیار شیک و مدرن و تر و تمیز باشه. این عکسها رو از مرکز شهر لسآنجلس گرفتم تا اونهایی که از دور چیزایی میشنون، واقعیتها رو هم بتونند ببینند.
(ضمنا یکی دو هفته پیش شنیدم که سرور عکسهای بلاگر در ایران فیلتر شده. به هر حال امیدوارم که دوستان از ایران هم بتونند این عکسها رو ببینند.)
یکی از مراکز خرید مرکز شهر
فروش CD و DVDهای غیر قانونی در کنار خیابان
یکی از کوچههای نزدیک به مرکز خرید بالا. بوی تعفن در حدی بود که وارد شدن به این کوچه رو غیر ممکن میکرد!
یکی دیگر از کوچههای مرکز شهر پر از مغازههای کوچک با قیمتهای بسیار پایین. این طور که شنیدم بیشتر فروشندههای این منطقه را مهاجران غیرقانونی تشکیل میدهند.
مغازهای به عمق نیم متر!
و بالاخره آسمان خراشهای لس آنجلس در هالهای از دود
ضمنا ترافیک در بعضی از بزرگراههای لسآنجلس اصلا دست کمی از تهران ندارد ولی متاسفانه موفق به تهیه عکس از ترافیک نشدم.
۷ نظر:
من حدود دو هفته پیش چهار پنچ روزی سیاتل بودم. اونجا شهر تمیزی بود. به تمیزی شهرهایی که از کانادا دیدم نبود ولی کلا شهر تمیزی بود. این عکسهایی که انداختی انتخابی بود یا مثلا اکثر کوچه ها مثل همونی بود که تو عکس انداختی؟
به هر صورت به نظر میاد که اختلاف طبقاتی تو آمریکا خیلی زیاده. اختلاف بین پولداراش و بی پولاش یک دنیاست. تو کانادا این تفاوت خیلی کمتره. دلیلش هم اینه که سیستم حکومت تا حدود خوبی سوسیالیستیه.
بسیار عکسای جالبی بود. حتما میذارمش تو لینکای روزانه ام.
شکاک جان ممنون میشم اگه مشکلی نبود بهم ایمیل بزنی. راستش ادرست رو پیدا نکردم:)
valentinein2005 at gmail.com
عکسای شما هم فیلتر نیست!
بیندیش جان
مرکز شهر لسآنجلس اصلا جای خوبی نیست. فقط مشکل آلودگی هم نیست، بلکه بسیار جای ناامنی هم هست.
البته همه جای لسآنجلس این جوری نیست. مثلا بورلی هیلز (نمیشد انگلیسی بنویسم!) خیلی تمیز و شیکه ولی بیشتر من میخواستم همین نکتهای رو که خودت اشاره کردی بگم که تو آمریکا اختلاف طبقاتی خیلی زیاده و حتی تو شهرهای معروفش هم جاهای بد زیاد پیدا میشه.
من اتفاقا مدتی تو کانادا هم زندگی کردم. البته فقط بی.سی. بودم. ولی به هر حال شهری مثل ونکوور از تقریبا هر جهت، به غیر از آب و هوا، از اغلب (شاید هم همه) شهرهای آمریکا بهتره.
Vancouver wouldn't be this clean if it wasn't because of its frequent and relentless rain/showers. But even if you take a look at East Hastings in Vancouver, you would still find scenes worse than the ones you captured in LA.
Cheers,
--sooski
سلام شكاك عزيز در وبلاگ القرآن شما گفتيد كه دين رو نبايد با چشم بسته پذيرفت.حق با شماست اما كار نويسنده اون وبلاگ كه كار جالبيه چرا فقط در راستاي مقبوليات و ادله اونه؟ چرا اين نظري كه اينجا اومده در اونجا تاييد نشد؟
اگر به زعم نگارنده وبلاگ توضيحات و ذكر جزييات آسمون ريسمون بهم بافتن بود دليلش رو بنده در همان نظر در انتهاي مباحث مربوط به تفسير الميزان گفتم.شايد نويسنده به آن قسمت توجهي نداشته است و يا آنكه آن قسمتهايي از هر نوشته اي را كه به مزاج ايشان خوش نيايد قلم مي گيرند؟!
يك بار ديگر نيز آن جمله را اينجا ذكر مي كنم:
"به اين دليل ذكر جزييات كردم كه ظاهرا نويسنده اين وبلاگ در بديهيات نيز دچار مشكل است".اما قلم گيري مطالب و حذفيات آنچه اضافات است (البته بر طبع نويسنده وبلاگ)مطلبي بس جالب توجه و در خور پرسش است!هر چند كه جواب اين پرسش باز هم توجيهي بيش نمي تواند باشد.شايد آدرس اين صفحه براي نويسنده وبلاگ آشنا باشد :
http://www.irib.ir/Occasions/Majlesi%5CMajlesi.htm
چرا كه ايشان هر آنچه كه در مورد علامه مجلسي (ره) در پاسخ به نظر بنده آوردند از اين صفحه است .البته صفحات ديگري نيز همان مطالب را آورده اند كه هر كدام خود منبع راهمين صفحه اعلام كردند.مانند سايت تبيان كه از اين مطالب با ذكر منبع استفاده كرده است.اينجا بحث بحث كپي كردن واو به واو مطلب نيست . بلكه بحث از حذف چند سطري از متن مذكور است كه شايد به هنگام كپي كردن مطلب جا افتاده اند!خوانندگان اين وبلاگ مي توانند به آدرس بالا رجوعي كنند تا خود به وضوح كل متن را مشاهده كنند.بنده آن قسمت حذفي را در ايجا آورده ام تا شايد معلوم گردد چرا تنها اين تكه از متن حذف شده است:
اما فرصت کم و مشاغل زیاد او مانع از آن شد که به تصحیح روایات بپردازد. به همین علت در مقدمه چنین نگاشت::
«در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید، شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن (بحارالانوار) بنویسیم و برای استفاده خردمندان، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش درآورم.(در اينجا خوانندگان را به قضاوت دعوت مي كنم)..»
اگر مطلق و بي عيب ندانستن يك عالم محقق و يا اثري تحقيقي ويا بطور كلي يك انسان به زعم شما سوء استفاده از او يا اثرش است بايد همه كتب و رسائل بي چون و چرا مورد پذيرش واقع گردد!يكي از شرايط تحقيق بررسي منطقي و عقلي منبع مورد استفاد در آن تحقيق است.اگر از ديد عقل سليم هم به اين موضوع نگاه كنيم و شرايط زماني علامه و با احتساب مدت زمان نگارش اين مجموعه و كارهاي ديگر علامه مانند منصب شيخ الاسلامي تربيت شاگردان ترجمه و تاليف كتب ديگرو ... و همچنين عظمت اين مجموعه كه بالغ بر 100 مجلد است خود به اين نتيجه خواهيم رسيد كه امكان وجود احاديث ناسره در آن وجود دارد( و با توجه به تاريخ اين احتمال خيلي بالاست.).اما اينها هيچ يك از ارزش والاي اين كتاب نمي كاهد.ختم كلام پيرامون اين موضوع را مزين به كلام عالم رباني امام خميني (ره) (كه اتفاقا متخصص اين زمينه از معارف الهي نيز هستند) مي كنيم:
حضرت امام خمینی(ره) درباره بحارالانوار می فرماید: بحار خزانه همه اخباری است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد چه نادرست، در آن کتاب هایی هست که خود صاحب بحار آنها را درست نمی داند و او نخواسته کتاب علمی بنویسد تا کسی اشکال کند که چرا این کتاب ها را فراهم کردی.
اما در مورد اظهارات نويسنده وبلاگ مبني برحركت خورشيد بر دور محور خود و تعداد روزها و كيفيت آن بايد بگويم كه اصلا ربطي به آنچه از تفسر الميزان بنده آوردم نداشت و نه خللي به آن گفته ها وارد مي كرد.حال آوردن چنين توضيحاتي چه لزومي داشته است معلوم نيست؟!و هدف از طرح اين بحث در وبلاگ كه ديگر واقعا جالب است:
۱- دوستان عزیز اسلام گرا بدانند اینکه محمد فرموده! خورشید بر مدار معین در حال گردش است با توجه به شواهد تجربی ان زمان .به مطلب عجیبی اشاره نکرده زیرا که همه مردم به این امر واقف بودند. ۲- این مطلب بر همگان روشن شود که با مراجعه به تفسیر قران ها نمی توانند مطالب قران را درک کنند زیرا که همگی با فرض درست بودن مطالب قران و با قصد توجیه کردن مطالب اقدام به نگارش این نوع کتاب ها کرده اند.(همان مطالبی که شما ذکر کردید!)(ما قران را برای اندرز بفهم اسان کردیم ایا کیست که از ان پند گیرد.سوره القمر.ایه۱۷
قبل از آنكه اين نظر داده شود بحث بحث اشكال علمي بود همان طور كه در پست مطلب آمده:
نتیجه:امروزه می دانیم این زمین است که بدور خورشید می گردد.در گذشته این طور تصور می شد که خورشید بدور زمین می گردد ولی این که خدا به چنین امری اشراف نداشته باعث تعجب است.
بالاخره نويسنده تكليفش را با خود مشخص نمي كند كه مقصودش چيست؟! آيا از نظر علمي دچار مشكل شده يا اينكه از نظر بديهي بودن! مساله كه همه مردم بر آن واقف بودند ولي ايشان پس از 1400 سال در اين امر بديهي (به گفته خودشان)دچار مشكل شدند! اما در مورد تفاسير هم باز بايد با مطالعه بيشتر سخن گفت.اولا مبناي آنها با هم متفاوت و روش ها گوناگون است.مثلا مبناي الميزان كه ما از آن نمونه اي ذكر كرديم قرآن به قرآن است.و اينكه تفاسير به تنهايي حجت نيستند و اشكال اينست كه ما پنداريم قرآن كريم كتابيست تك بعدي و تك معني و 100% دست يافتني بوسيله عقل متعارف بشري.در صورتي همان طور كه خداوند متعال در آيه 7 سوره آل عمران فرموده(در نظر قبل هم آورده شد) متشابهاتي نيز دارد كه تفسير و ترجمه و شرحش جز به دست شخص پيامبر (ص) ممكن نيست همان طور كه خداوند در آيه 44 سوره نحل مي فر مايد:" قر آن را بر تو فرستاديم تا آنچه را كه براي مردم نازل شده است براي ايشان بيان نمايي..." و پس از ايشان نيز مفسرين بلامنازع آن ائمه هدي (ع) هستند.و هيچ كدام از تفاسير هم آنچه كه از جانب خود به آن پرداخته اند را(نه از سيره و سخنان معصومين) در متشابهات محكم ومطلق ندانسته و از راه احتمال بيان نمودند.مانند علامه شهير و بزرگوار كه در بيان آن آيه اي كه براي جريان خورشيد بود دو احتمال ذكر كردند.اگر باز به زعم نويسنده وبلاگ ما بر پيش فرض درستي به مطالعه آيات قرآن رفتيم كه ايشان خود با فرض مطلق بودن به مطالب كتبي چون تاريخ طبري پرداخته اند در صورتي كه قرآن الهي را بيش از 1 ميليارد انسان قبول دارند و از ابتداي نزولش همه را به تحدي خوانده و تا بحال هيچ كس نتوانسته اشكالي بر آن وارد سازد اما طبري يا كتب ديگر نوشته بشر چي؟!پس بهتر نيست اول اين را به خود بگوييد؟مشكل اينجاست كه فكر مي كنيد قرآن كتابيست كه با نگاه به نص آن مي توان به تمام مقاصد و ويژگيهايش پي برد همان طور كه با زاويه اي متفاوت يعقوب كندي اين تصور را مي كرد .در حالي كه بايد به سخن شارحان الهي اين اعجاز نگاه كرد تااگر صلاحت باشد از چشمه هاي حكمتش بهره بري.همان طور كه كندي با درجه و توان علمي كه داشت تصور مي كرد فهم درستي از معاني آن دارد و براي خود لازم نمي ديد تا نظري هم به سخن امام(ع) اندازد اما در آخر متوجه اشتباه خويش شد.ولي شما از حقيقت گريزانيد كه دليلش هم خود بهتر مي دانيد .
جناب ناشناس
ممنون از این که مطلب رو برای بنده هم فرستادید.
در مورد بحارالانوار تا حد زیادی با شما موافقم و ممکن است که احادیث بسیاری به غلط در بحارالانوار باشد. من به شخصه کلا در مورد احادیث قضاوت نمیکنم چون به نظرم به هیچ وجه راهی برای بررسی صحت و سقم حرفی که ۱۴۰۰ سال پیش گفته شده وجود ندارد و چیزی که از آن به اسم علم رجال یاد میشود هم به نظر بنده نه مبنای علمی دارد و نه منطقی است!
در مورد قرآن که گفتید انسانهای عادی قادر به فهمش نیستند و احتیاج به تحقیق و تفسیر داره، من ۱۰۰ درصد مخالفم و کلا همچنین کتابی رو واجد شرایط لازم برای هدایت بشر نمیدونم. به عبارتی این عذر بدتر از گناهه! چه معنی داره که کتابی که برای هدایت من فرستاده شده رو یکی دیگه باید برام تفسیر کنه؟ کسی که این کتاب رو فرستاده باید میدونسته که همچین چیزی با منطق بشر سازگار نیست. وانگهی مگر در قرآن صحبت از انرژی هستهای و علم پرتاب موشکه که باید حرفها در لفافه و با پیچیدگی گفته میشد؟ تقریبا تمام مطالب قرآن چیزاییه که به راحتی میشد واضح و راحت و به بیانی که همه بفهمند گفته بشه و اگه چیزی قراره توش باشه که مردم عادی از درکش ناتوانند، بهتر است که در کتابی جداگانه برای پیامبر نازل میشد نه در کتابی که برای هدایت انسانهای عادی آمده.
بنابراین به عقیده من، قرآن احتیاج به تفسیر نداره ولی اگه واقعا احتیاج داشته باشه، این به نظرم بزرگترین نقطه ضعف این کتابه.
ارسال یک نظر