جمعه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۶

اگر...

قبل از این که این پست رو بذارم چند دفعه خواستم بی‌خیالش بشم و پاکش کنم، ولی به یک دلیل این کار رو نکردم. به عقیده من شرایط زندگی نزدیک به ایده‌آل نیست، چون اصلا ما خودمون نمی‌دونیم که تعریفمون از شرایط ایده‌آل یا حداقل دلخواهمون چیه و در نتیجه به سمتش هم حرکت نمی‌کنیم و تلاش‌هامون خیلی جهت‌دار نیست. با این هدف سوال‌های زیر رو می‌پرسم:

اگر می‌تونستید یک بار دیگه به دنیا بیایید و از اول تمام مسیر زندگی رو انتخاب کنید، چه چیزهایی رو انتخاب می‌کردید؟
من این انتخاب‌ها رو محدود به سوال‌های زیر می‌کنم و جواب‌های خودم رو هم می‌دم.

س. اصلا انتخاب می‌کردید که به دنیا بیایید؟! (این از اون سوال‌هاست! کسی که وجود نداره چطوری می‌تونه انتخاب کنه؟ ولی حالا فرض کنید که بدون وجود داشتن می‌تونستید انتخاب کنید.)
ج. آره. دوست داشتم که زندگی کردن رو با تمام ریسک‌های موجود تجربه کنم.

س. اگه جواب سوال بالا بله است، دوست داشتید کجا به دنیا بیایید؟
ج. به هیچ وجه نمی‌خواستم تو ایران به دنیا بیام! آمریکا انتخاب اولم بود، بعد از آمریکا احتمالا ژاپن رو انتخاب می‌کردم.

س. مدرسه می‌رفتید؟
ج. آره، ولی شاید فقط درس‌هایی رو که دوست داشتم می‌خوندم و بقیه درس‌های اجباری رو فقط در حد قبولی می‌خوندم و بقیه وقتم رو به بازی و کارهای مورد علاقه می‌گذروندم.

س. اگه می‌رفتید چقدر ادامه تحصیل می‌دادید و چه رشته‌ای می‌خوندید؟
ج. حتما دانشگاه می‌رفتم، کامپیوتر می‌خوندم و با فوق‌لیسانس قضیه رو ختم می‌کردم.

س. واسه خودتون کار می‌کردید یا استخدام می‌شدید؟
ج. برای خودم کار می‌کردم.

س. به اندازه نیاز پول در می‌آوردید و بقیه وقتتون رو خوش می‌گذروندید یا ترجیح می‌دادید زیاد کار کنید؟
ج. دوست داشتم زیاد کار کنم و سالی یکی دو بار سفر درست و حسابی برم.

س. ازدواج می‌کردید؟ اگه بله، چند سالگی؟
ج. بله،‌ حدود ۳۰ سالگی.

س. بچه دار هم می‌شدید؟ چند سالگی؟
ج. بله، حدود ۳۵ سالگی.

س. بعد از این که تمام شرایط بالا رو به دلخواه انتخاب کردید، فکر می‌کنید خیلی بیشتر از الآن از زندگی‌تون راضی بودید؟
ج. نه!!

خسته نباشید!

۶ نظر:

ناشناس گفت...

LOL

ناشناس گفت...

بیندیش جان اولا سال نو مبارک من ایمیل جنابعالی را نداشتم تا تبریک بگم
حالا بریم سر سوالات
راستش من خودمم همین مشکل رو دارم.بعضیها دقیقا می دونند چی می خواهند بعضی ها انتخابشون کمه باز هم می دونند چی می خواهند
من از خیلی چیزها خوشم میاد یه مشکلم همینه نمی تونم انتخاب راحتی انجام بدم
اما در کل
1- اگه الان ازم سوال می کردند می گفتم می خواهم به دنیا بیاییم اما اگه چند سال پیش بود می گفتم عمرا زندگی چی هست که ارزش هم داشته باشه
2-من هم ایران رو انتخاب نمی کردم (اگه قرار بود برگردیم به گذشته و توی همین زمانه به دنیا بیاییم)
آمریکا ژاپن آلمان انتخابهای اولم بودند
3-مدرسه می رفتم
4- احتمالا کامپیوتر بعدش میزدم تو کار اقتصاد و بی خیال ادامه تحصیل می شدم
5-واسه خودم کار می کردم
6- خوش می گذورندم. احتمالا معنیش این میشه که کار زیاد می کردم(پولدارها همیشه از کارشون خوششون میاد)
7-ازدواج می کردم
سنش رو نمی دونم
8- بچه رو هم اصلا نمی دونم
الانش هم نمی دونم بستگی به فرهنگ اون موقعم و جامعه داره
9- بیشتر از الان راضی بودم
( همین که از صبح تا شب حرص نخوری خودش کلی تفاوت ایجاد می کنه

Natalie گفت...

همونطور كه خودت هم گفتي بهترين شرايط هم نمي تونه كاملن ادم رو راضي كنه. اما اولين فكري كه با خوندن پستت به ذهنم رسيد اين بود:
1 احتمالن حس ماجراجويي باعث مي شد به دنيا اومدن رو انتخاب كنم اما بعدش پشيمون مي شدم!
2 سويس يا آلمان. منم به هيچ وجه ايران رو انتخاب نمي كردم! متاسفانه!
3 مدرسه ميرفتم و حتمن از سيستم اموزشي اونجا ك بهتر از ايرانه بيشتر خوشم ميومد!
4 مطمئنم مثل الان به ليسانس بسنده نمي كردم چون علت اين همه ترديد من براي ادامه تحصيل اينه كه فكر مي كنم چيزي بجز يك مشت تئوري به درد نخور به من اضافه نمي شه...گرافيك مي خوندم و طراح جلد كتاب مي شدم! شايدم كار تبليغاتي
4 واي واسه خودم! شايدم همون كافه كتابم رو راه مي انداختم!
5 اين قضيه از اونهاييه كه من مقطعي واسش جواب دارم. يعني چند وقتي درگير كار مي شم اما يهو همه رو رها مي كنم و بيشتر استراحت مي كنم. بعد دوباره فكر مي كنم دارم وقت تلف مي كنم و چرخه شروع ميشه! كار خوب و درآمد خوب!
6 گمون نكنم !
7 شايد 33 يا 4 سالگي

مي دونم الان آدمي كه همين شرايط رو داره از زندگيش راضي نيست. اما قطعن از الان راضي تر بودم. اصلن اينكه ادم تو جهان سوم زندگي نكنه خودش موجب خرسنديه!

ناشناس گفت...

به دنیا میومدم. کجا به دنیا میومدم را نمیدونم. شاید بازم ایران به دنیا میومدم. ولی بازم از ایران میرفتم. فکر کنم تجربه کردن ایران و بعد به جای دیگری رفتن یه مزایایی داره. ولی اینبار زودتر از ایران میرفتم.

و اینبار کلا با نگرانی کمتری نسبت به آینده زندگی میکردم که از حال لذت کافی را ببرم.

بقیه جزئیات که چقدر درس میخوندم و کی ازدواج میکردم به نظرم خیلی جزئیاته وبراش برنامه خاصی ندارم.

ناشناس گفت...

kheili jaaleb bood! man movafegham! moshkel naaraazi boodan va ideal geraa boodane maast, na mohit va sharaaieti ke daarim...

Natalie گفت...

وقتي آپ نمي كني يه چيزي كمه ...