یکشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۶

جدایی

آره، یکی دیگه هم بهشون اضافه شد. این بار یکی از نزدیک‌ترین دوستانم. وقتی بهم گفت که از همسرش جدا شده، بهش گفتم که نه خیلی تعجب کردم و نه چندان ناراحت شدم. انگار دیگه این قضایا داره جا می‌افته. نمی‌دوم خوبه یا بده ولی وقتی زیاد می‌شه دیگه عادی می‌شه. بهم گفت که خیلی صلح‌آمیز از هم جدا شدند طوری که خانواده‌هاشون فکر می‌کردند که دارن شوخی می‌کنند وقتی بهشون گفتند دارند جدا می‌شن. بهش گفتم که به نظرم ازدواج با زندگی مدرن ما هم‌خوانی نداره. اون هم حرفم رو تایید کرد، اما من هیچ راه‌حل جایگزینی براش نداشتم و هر چه فکر کردم هم هیچ راه‌حلی پیدا نشد. اگه قرار باشه خانواده‌ای وجود نداشته باشه، بچه‌ها رو کی باید بزرگ کنه؟ کی تضمین می‌کنه بچه‌هایی که توسط پدر یا مادر مجرد بزرگ شده‌اند از نظر روانی هیچ آسیبی نمی‌بینند؟ چه جوری می‌شه فهمید که طبعات زندگی مجردی و اثراتش بر اجتماع چیه؟ و کلی سوالات مشابه این‌ها که باعث می‌شه نشه به این راحتی ازدواج رو با زندگی مجردی جایگزین کرد.

۹ نظر:

ناشناس گفت...

شکاک جان حالا بچه ها به درک. خود آدم ها چی. یه ازدواج پایدار را هیچ چیز نمیتونه جایگزین بشه. اون حس اعتماد و پشتیبانی ای که توش هست را کجا میشه پیدا کرد. متاسفانه بعضی از مظاهر دنیای مدرن کاملا در جهت تخریب
Happiness
هست چون هدف دنیای مدرن رشد اقتصاد و پوله.

به زودی در مورد این قضایا یه مطلبکی مینویسم. دلیلش هم اینکه امروز که داشتم اکونومیست را میخوندم شاخم زد بیرون. یه عالمه بحث داشت در مورد
Happiness.
از همه جالبترش این بود که براساس آمار موسسه گالوپ، 9 کشور از 10 کشوری که توش زنها بیشترین رضایت نسبی از زندگی را دارن کشورهای اسلامی بودن. تنها توجیحی که به نظر کارشناسان رسیده بود این بود که چون
single mother
تو این کشورها خیلی کمه آمار به نفعشون شده.

ولی خوب اونچیزی که باعث میشه
single mother
کم باشه (اون فرهنگ سنتی که ربطش به دین اصلا اینجا مهم نیست) آیا چیز با ارزشی نیست؟ خلاصه بهتره هرچه زودتر بفهمیم که آیا دنیا مدرن داره به وعده اش عمل میکنه یا نه. آیا واقعا داره متوسط رضایت را افزایش میده؟

ناشناس گفت...

in doostet zano shohar irani boodan?

شکاک گفت...

بیندیش عزیز
این آمار برای من هم خیلی تعجب‌برانگیزه، و استدلالی که شده تا حد زیادی منطقی به نظر می‌رسه.

در مورد دنیای مدرن ما گفته بودی، من نمی‌دونم که آیا هیچ وقت وعده‌ای برای افزایش رضایت از زندگی در دنیای مدرن داده شده یا نه، ولی تا حد خیلی زیادی واضحه که در اون جهت پیش نمی‌ره. دنیای مدرن ما رقابت شدید اقتصادی و تسلیحاتی بین ملت‌ها ایجاد کرده. این رقابت شدید، تمام نیروی کار اجتماع از جمله زن‌ها رو به عرصه کار کشونده و زندگی شخصی انسان‌ها رو در درجه دوم اهمیت قرار داده و کاره که از همه چیز مهمتره. به نظرم توجه کمتر به خانواده یکی از دلایل افزایش آمار طلاقه. غیر از اون شاید خیلی عوامل دیگه هم باشه، ولی به هر حال سوال بسیار مهمتری که تو ذهن منه همچنان اینه که آیا ازدواج یک امر ضروریه و اگه نیست چه چیز رو باید جایگزینش کرد.

دوست ناشناس
.بله ایرانی هستند

ناشناس گفت...

مشكلي كه الان براي مردم ما داره ايجاد ميشه اينه كه ما حتي يه ذره هم داراي زندگي مدرن نشده ايم حتي مزاياي زندگي مدرن رو نفهميديم اما آمار طلاق در كشورمون انقدر رفته بالا

Natalie گفت...

شاید انسان مدرن در ازای رفاه اقتصادی که به دست میاره چیزهایی رو هم از دست میده.
فکر می کنم جدایی هایی که توی ایران اتفاق میفته اونطور که پرهام میگه علتش درگیر شدن با زندگی مدرن نیست. شاید ما تازه داریم میفهمیم که در زندگی حقوقی داریم...

ناشناس گفت...

۱-خوب یه قسمت قضیه که مشخصا رفاه اقتصادی زنه. اگر زن بدونه که در صورت جدا شدن هم قادر خواهد بود که تنهایی زندگی خوبی داشته باشه، احتمال جدا شدنش شدیدا می‌ره بالا. این قسمت مساله به نظر من بد هم نیست. یعنی تنها چیزی که در ازدواج دخیل-ه، وابستگی‌های عاطفی-ست و این مفهوم که زن حتما باید سربار یکی باشه از بین رفته.

۲-بیندیش جان، اون مقاله اکونومیست اگر دقت کنی یه بخش دیگه قضیه رو این می‌دونه که در اون ۹ تا کشور، تقریبا تمام فشار زندگی از لحاظ درآمد اقتصادی و اینها روی مردهاست و این مساله زنها رو از نظر ذهنی خیلی آزادتر می‌ذاره. یعنی فقط هم این نیست که چون Single mom ندارن رضایت از زندگی بالاتره.

۳-با شکاک جان کاملا موافقم. اصولا در این زندگی جای چندانی واسه خانواده نمی‌مونه. نه اینکه نمی‌مونه، شخصا امریکاییها رو آدمهای خانواده دوستی می‌دونم، ولی از اون طرف هم دارم فکر می‌کنم که طرف ۶ تا زن (یا شوهر) هم داشته باشه اگه بهش یه پیشنهاد کار خوب توی یه شهر دور بشه باید بره و چاره نیست! یه بار تو وبلاگم نوشته بودم که عملا هیچ‌کس توی کلاس جوجیتسو-ی ما مال دالاس نیست و همه واسه کار اومدن اینجا.

۴-پرهام جان، یادمه یه بار تلویزیون روشن بود و یه آخوندی حرف بسیار جالبی زد! گفت مشکل زن و شوهرهای ما اینه که نمی‌دونن مدرن هستن یا سنتی! اگه مدرن هستید قوانین خودشو داره و اگر سنتی هستید هم قوانین خودشو. نمی‌شه که هر جا دلتون بخواد سنتی باشید هر جا هم لازم باشه مدرن. ما راستش این وسط یه جا گیر افتادیم. گرچه بازهم آمار بالای طلاق رو در جامعه صرفا مربوط می‌دونم به بند اول نوشته-م و اصلا تقصیر حکومت و این چیزها نمی‌دونمش.

شکاک گفت...

علی جان
این قضیه استقلال اقتصادی که می‌گی رو خیلی‌ها ازش صحبت کردند. در صورتی که درست باشه، من بالا رفتن آمار طلاق رو یک امر مثبت در جامعه می‌بینم. چه معنی داره که آدم از ترس بی‌پولی بخواد یک عمر با کسی که بهش علاقه‌ای نداره زندگی کنه. ولی این استدلال خیلی یک‌طرفه است. یعنی تمام تقصیر رو این وسط گردن خانم‌ها می‌ندازه و می‌گه که قسمت عمده طلاق‌های جدید از طرف خانم‌ها پایه‌ریزی می‌شه. اگر چه ممکنه آمار طلاق به این خاطر تو جامعه بالا رفته باشه ولی این که بگیم این دلیل اصلیه فکر نکنم خیلی درست باشه. به نظر خود من نقش مرد‌ها هم این وسط اصلا کم‌رنگ نیست. هر چند که در نهایت بدون آمار هیچ نظر قطعی‌ای نمی‌شه داد.
و باز برگردیم به همون مشکل اول و اون این که یا ما باید ازدواج رو با چیز دیگه‌ای جایگزین کنیم یا باید راه و روش زندگی‌مون رو تغییر بدیم. این فعلا چیزیه که ذهن من رو مشغول کرده.

ناشناس گفت...

نه شکاک جان. اگه مساله رو از دید تقصیر نگاه نکنی کاملا معنی می‌ده.
ببین انتظار از زن این بوده که سربار یکی باشه، این انتظار از بین رفته. حالا زندگی ۵۰-۵۰ه، احتمال اینکه نرخ طلاق بالا بره چقدره؟ می‌دونی چی می‌خوام بگم؟ می‌خوام بگم اینکه می‌گی تقصیر از مرد-ه درسته، ولی زن هم حالا همون تیپ زندگی رو داره و اونهم مقصر شده. طلاقی که قبلا فقط تقصیر مرد بود، حالا تقصیر هر دو-ه و احتمالش بسیار بیشتر شده.

chapkook گفت...

شکاک جان بالاخره دست نا به ضريح متبرک کامنت هاي تو رسيد. فعلا ذوق مرگ شدم چيزي به فکرم ممي‌رسه. بعدا کامنت مي‌گذارم