شنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۷

بذار تو کف بمونه

در دانشکده‌ای که خانمِ دانشمند در آن درس می‌خواند استادی وجود دارد با شهرت بسیار در سطح بین‌المللی. از آن‌هایی که با این که سن و سال زیادی دارند هنوز حسابی مشغول تحقیق هستند و سالی ۴۰-۵۰ تا مقاله تحقیقاتی چاپ می‌کنند (بله، درست شنیدید ۴۰-۵۰ تا!). این ترم خانمِ دانشمند با این استاد درسی دارند و اتفاقا استاد متوجه می‌شوند که خانمِ دانشمند از فارق‌التحصیلان دانشگاه صنعتی شریف است و سر صحبت باز می‌شود و استاد بسیار ابراز علاقه می‌کند که مایل است به ایران برود و بازدیدی از دانشگاه هم داشته باشد. استاد گفته بود که تا به حال دو بار به ایران دعوت شده، ولی متاسفانه به دلیل مشغله زیاد و تلاقی با کنفرانس‌ها موفق نشده است که به ایران برود و دوست دارد که در صورت پیش آمدن فرصت مجدد، حتماً این کار را بکند.

امروز ما با هم در همین مورد مشغول صحبت بودیم و من پیشنهاد کردم که خانم دانشمند با اساتید قدیمش در شریف تماس بگیرد و جریان را با آن‌ها در میان بگذارد تا دعوت‌نامه‌ای از طرف دانشگاه برای استاد ارسال شود. خانم دانشمند پیشنهاد را پذیرفت، ولی مردد بود که با کدام یک از اساتید گذشته تماس بگیرد. سری به وب‌سایت دانشگاه زد. دیدن عکس برخی از اساتید در همان نگاه اول و یادآوری گندکاری‌هایشان حال هر دوی ما را گرفت. گرچه من در آن دانشکده درس نمی‌خواندم ولی گندکاری‌های یکی دو تا از اساتید ریش و پشم‌دار آن دانشکده در حدی بود که تقریبا تمام دانشگاه از آن خبر داشتند. به هر حال، چند تایی از اساتید انتخاب شدند و خانم دانشمند یک به یک وارد وب‌سایت‌هایشان شد تا ببیند کدام یک از آنها زمینه‌ی کاری نزدیک‌تری به استاد دارند و در کل برای دعوت از استاد مناسب‌ترند. وب‌سایت اساتید یا ۵ سال بود که به روز نشده بود، یا تقریبا هیچ کدام از لینک‌ها کار نمی‌کرد یا هیچ آدرس ایمیلی برای تماس با آنها در سایت‌شان وجود نداشت. کمتر از ۵ دقیقه طول کشید تا خانم دانشمند به این نتیجه برسد که بازدید استاد از دانشگاه همان آبرویی که فارق‌التحصیلانِ دانشگاه در آمریکا برای شریف دست و پا کرده‌اند را هم از بین خواهد برد و با عصبانیت از پشت کامپیوتر بلند شد و گفت همان بهتر که هیچ وقت دانشگاه را نبیند و تصورش این باشد که شریف دانشگاهِ فوق‌العاده‌ای است.

۱۴ نظر:

hootan گفت...

نظرم را مفصل نوشتم ولی مثل اینکه ثبت نشده . خلاصه اش اینکه در یک « کل » مبتذل و بی سامان نمی شود جزیی را پیدا کرد که خلاف قاعده کل باشد . تک تک اجزای آن کل را که بررسی کنی می بینی که در حد ابتذال هماهنگی با کل هستند . و این یک قانون منطقی - فلسفی درباره اجتماع ایران است . از دانشگاه تا تیم فوتبال و از آسفالت خیابان ها تاتوزیع شربت تریاک توسط داروخانه هاو از وزارت اطلاعات تا صنایع نظامی و هسته ای همه در بستری از نابسامانی و بی برنامگی و عدم پیگیری نتایج ( عدم مدیریت )غوطه ورند .

شکاک گفت...

هوتن جان، کاملا باهات موافقم. این خانه از پای بست ویران است. عدم وجود زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی و همچنین ضعف مدیریت بزرگترین مشکلات کشور ماست. راه حل این مشکل چندان ساده نیست، اما بدتر این که اصلا کسی به فکر حل مشکل نیست.

ناشناس گفت...

باز گلی به جمال خانم دانشمند! من که هر روز شاهد اینم افرادی با هزار شنیده خوب میان ایران و بعد ناامید بر می گردن. خوبی سی ان ان و بی بی سی اینه که وقتی ایران رو به خارجیها نشون میدن دارن نماز جمعه و راهپیمایی و بدبختی رو به تصویر میکشن و وقتی چهار تا اون ور آب نشین با همون تصاویر ذهنی میان٬ میگن اوضاع به اون بدیها هم که فکر میکردن نبوده

Loobia گفت...

چی بگه آدم. من تو همون دانشگاه شریف یه استادی داشتم که ایمیلش رو نمی تونست چک کنه. از تکنسین آزمایشگاه می خواست براش بکنه. حالا چطوری می خواد وبسایت درست کنه. بقیه هم مثل اون.
توصیه نامه های بعضی از اساتید هم که بسیار مفرح بودند.
شریف هم کلا یه اسم داره و بس. بهترین دانشجوها رو می گیره. هنر چندانی نمی کنه. من تو سه تا دانشگاه مختلف تو ایران درس خوندم. حداقل تو رشته من شریف بدترینشون بوده.ولی برام رپیوتیشن خوبی آورده. چه وقتی ایران بودم چه اینجا.فقط همین.

ناشناس گفت...

یاد بحثی افتادم که چند وقت پیش در مورد رتبه دانشگاههای ایران درگرفته بود و عده ایی ناراحت شده بودند و سعی در زیر سوال بردن صحت رتبه بندی دانشگاهها داشتند.

ناشناس گفت...

وقتی کشوری خودش را از بقیه دنیا جدا میکنه، معیارهای تجربه شده در بقیه دنیا را قبول نداره، ریش را ملاک برتری و ترقی قرار میده و بیسوادترین فرزندانش را میکنه سران مملکت چه انتظاری از دانشگاهش داری؟

اتفاقی که تو ایران میوفته اینه که بچه های باهوش میرن چندتا دانشگاه خاص و شاگردای معدل بالای این چند دانشگاه سر در میارن از کشورهای خارجی! این پروسه بیشتر نقش قربال را داره تا نقش دانش آموزی و دانشگاه را.

ناشناس گفت...

Hello. This post is likeable, and your blog is very interesting, congratulations :-). I will add in my blogroll =). If possible gives a last there on my blog, it is about the TV Digital, I hope you enjoy. The address is http://tv-digital-brasil.blogspot.com. A hug.

ناشناس گفت...

هي من اينجا نظر مي‌گذارم. هي پست نمي‌شه. فکر کنم اين بار بايد نظراتم رو با چاپار بفرستم که برسه.

ناشناس گفت...

خوب مثل اينکه درست شد. دوستان اسن چيزهايي که شما داريد مي‌گيد بقال سر کوچه ما هم مي‌دونه. من سوالم اينه فرق گفتمان ما با آقا سليمون بقال سر کوچه چيه ؟

ناشناس گفت...

هوتن بحث کل به جز رو مطرح کرده.
اتفاقاً من در اين مورد خاص باهاش مخالفم.
بعضي وقتها ما ندانم کاري ها و نا آگاهي‌هايم خودمان را به گردن سيستم مي‌اندازيم.
در اين مورد خاص واقعاً خود اساتيد و دانشکده مقصر است.

ناشناس گفت...

سلام
من با وبلاگ شما از طريق وبلاگ امير محمد آشنا شدم. روش بيان عقايد و حرفاتون جالب بود.اما از اون جالب تر آشنا شدن با دو تا آدم متفاوت از لحاظ روحي و فكري بود!اونم تو يه روز! شما و امير محمد رو مي گم!
خيلي خوبه!
من تقريباً بيشتر يادداشت هايي كه تو اين چند ماه اخير گذاشته بودين رو خوندم.فقط مي خواستم بگم شايد بهتر باشه زياد سخت نگيرين. همون كاري كه ما مي كنيم وگرنه خودمونم نميدونيم بايد تو كدوم ديوونه خونه بستري مشديم.البته لازم هم نيستا!ايران از همون روزي كه دور خودش حصار كشيد شد ديوونه خونه!

ناشناس گفت...

من همونجوي تو کف موندم از بس اومدم همين پست رو اينجا ديدم

شکاک گفت...

چپ‌کوک جان بهت توصیه می‌کنم حداکثر ماهی یک بار به اینجا سر بزنی! فعلا فکر نکنم مطلب جدیدی بنویسم.

hootan گفت...

رئیس دانشگاه صنعتی شریف تهران می گوید رؤسای دانشگاه های معتبر آمریکا قرار است در ماه نوامبر از ایران بازدید کنند