شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۶

بازگشت و حرف‌های عامیانه

باور کنید صرف لوس بازی و خود شیرینی نبود که گفتم دیگه نخواهم نوشت. واقعا نمی‌خواستم بنویسم، ولی بعضی از دوستانم (به ویژه جناب ته‌رانی) کلی من رو تشویق کردن که باز بنویسم و به هر حال وقتی «ته‌ران» از آدم چیزی بخواد مگه می‌شه قبول نکرد؟!

چند روز پیش با دوست آمریکاییم (مایکل) و دوست آلمانیم (آندریاس) مشغول صحبت بودیم. این چیزی که می‌بینید متن واقعی جمله‌های رد و بدل شده است:
مایکل: آیا در ایران دخترها می‌تونند دانشگاه برن؟
من: البته که می‌تونند، دانشگاه خود ما کلی دانشجوی دختر هم داشت.
مایکل: پس چرا می‌گن مدرسه‌های دخترها و پسرها تو ایران جداست؟
من: اون در مورد دبیرستان و ما قبل دبیرستانه. دانشگاه‌ها مختلطه.
مایکل (با خنده): پس حتما تو دانشگاه دخترها و پسرها حسابی مشغولند و در حال تلافی کردن دوران دبیرستان!
من: خوب واقعیتش اینه که اون جوری که تو فکر می‌کنی هم نیست. ایرانی‌ها معتقدن که باید موقع ازدواج باکره باشند، اینه که اون روابطی که تو فکر می‌کنی خیلی بین بچه‌ها زیاد نیست. یا حداقل تو دانشگاه‌های خوب زیاد نیست.
آندریاس و مایکل (در حالی که چشم‌هاشون داره از حدقه بیرون می‌زنه): چیییییی؟؟؟؟؟ موقع ازدواج باید باکره باشند؟؟
آندریاس: آخه کدوم آدم عاقلی حاضر می‌شه با یکی که باکره است ازدواج کنه؟؟
من (بعد از چند سال خارج از کشور زندگی کردن و به این نتیجه رسیدن که این موضوع واقعا ضروری نیست، با لبخند): خوب به هر حال فرهنگ‌ها متفاوته و این موضوع هم ریشه‌های فرهنگی داره.
و دارم تو دل خودم فکر می‌کنم به هر حال باکره بودن گرچه ضروری نیست ولی هرچی باشه یک امتیاز مثبته نه منفی.
آندریاس (با لحن حق به جانب): تو وقتی می‌ری ماشین بخری اول امتحانش می‌کنی و یک دور باهاش می‌زنی ببینی خوشت می‌اد یا نه، چطور ممکنه کسی حاضر باشه بدون این که با کسی رابطه ج.ن.سی داشته باشه باهاش ازدواج کنه؟؟

و من جواب چندان منطقی‌ای برای گفتن ندارم.

۹ نظر:

ناشناس گفت...

اول اینکه بی نهایت از دوباره نوشتنت خوشحالم . دوم اینکه به اون دور زدن با ماشین هم کللللی خندیدم و شاد شدم اول صبحی

ناشناس گفت...

خب فرهنگ ها با هم ديگه فرق داره. اونجا معمولا وقتي يه قرار ميزارن احتما داره شب هم برن پيش هم بخوابن كه ببينن از هم خوششون مياد يا نه ( از نظر سك-سي
براي همين چون هميشه اينكار رو كردن ديدشون با ما فرق داره
اما لذتها متفاوته
سكس رو ميشه ياد گرفت يعني آموزشيه و اگه دو نفر همديگر رو دوست داشته باشن بعد از چند سال خيلي با هم بيشتر مچ ميشن
و از يه طرفي هم اينكه از سكس يكي خوشت بياد كه باعث ماندگاري رابطه نميشه
يه عده هم دوست دارن كسي كه باهاش هستن خيلي چيزها رو با خودشون و با هم تجربه كنن اين هم يه لذت هستش براي خيلي ها

ناشناس گفت...

ما این دختر آلمانی-ه دوستمون یه انگشتر داشت که همیشه دست می‌کرد. یه بار بهش گفتم این انگشترت قشنگه گفت «آره، اینو برادرم وقتی ۱۵ سالم بود بهم داد. اگه دقت کنی روش شکل اسپرم-ه!!! چون من در ۱۵ سالگی هنوز باکره بودم برادرم اینو به من داد که یعنی خجالت نمی‌کشی؟ یالله دیگه!» گفتم برادرت حالا چند سالش بود؟ گفت ۱۴!!!

ناشناس گفت...

شكاك عزيز ! شاد شدم دوباره نوشتي ! فكر كنم دوست ته راني ات نياز به مقداري هندل داره تا خودش هم زود بنويسه!اين موضوعي كه نوشتي علاوه بر داشتن ريشه ي فرهنگي ريشه ي شخصي هم داره. من مي تونم بگم از نظر خودم باكره بودن ميتونه صفت مثبتي باشه اگه فرد انتخابش كرده باشه. يعني با آگاهي دلش بخواد حداقل با هر ماشيني دور نزنه و كلا هم مگه از وقتي آدم چشم و گوشش باز مي شه ( منظورم نسل قبله كه چشم و گوششون 18 -19 سالگي باز مي شد نه الاني ها كه 8-9 سالگي باز بازن! ) تا وقتي بخواد ازدواج كنه و يا توي رابطه ي با تعهد قرار بگيره چند ساله ؟ نهايتا 10 سال . 10 سال اگه نگيم كمه مطمئنا اينقدر زياد نيست كه يكي 10 دست بچرخه! اين نظر شخص شخص شخص منه. به قول اون دوستت اگر رابطه اي بي نقص هم نباشه از نظر س ك س ي مي تونه بهتر بشه و يار گرفته بشه. من يه نظر كلي دارم : هر كدوم از اين كارها : چه باكره بودن و چه نبودن اگه به بهانه ي راحت كردن و حالا ببينيم چي مي شه باشه از نظر من رده. در غير اينصورت آگاهانه و با فكر و با در نظر گرفتن انسان بودن ما و نه صرفا حيوان بودن هر كاري باز به نسبت قابل قبول تر مي شه.
همين ديگه.!

ناشناس گفت...

خوشحالم که برگشتی.

میون فرنگستونی ها هم تو این زمینه تفاوت زیاده. من یه دوست کروات دارم که مطمئنم رابطه اش با دوست دخترش (که بعدا با هم ازدواج کردن) بیشتر از بوسه نبود. براش هم مهم بود که همسرش باکره باشه. البته گفتم کروات اشتباه نشه. کانادا به دنیا اومده و بزرگ شده.

خانواده ها مذهبی براشون بکارت یه نکته مثبت حساب میشه. ولی تعدادشون کمه.

ناشناس گفت...

ذوق‌مرگ شذم ديدم نوشتي. موضوعش هم ذوق‌مرگ کننده بود. به نظر من باکره بودن يا نبودن زياد فرقي نمي‌کنه اکردلالت درست به گذشته شخص بکنه. به نظرم کسي که هر کثافت‌کاري ميکنه اما زور مي‌زنه باکره بمونه به درد هيچ‌نوع معاشرتي نمي‌خوره. گذشته هر فرد مال خودشه. چيزي که مهمه اينه که گذشته‌ش رو انکار نکنهو عوضش نکنه و اعلامش کنه. کلا فکر مي‌کنم زندگي جالب‌تر از اونيه که برهم‌کنش‌هاي زندگيت رو در هر سطحي به به چيز معطوف کني. اما اين رو هم رد نمي‌کنه که گاهي يه چيزي پيدا مي‌شه که انقدر عزيز و لذت‌بخشه که نياز به چيز ديگه‌اي پيدا نمي‌کني.

ناشناس گفت...

من نمیگم این کار غلطه ولی در جوابش میتونستی بگی به اندازه یه تاریخ ملتها و از جمله ملت خود شما این کارو کردن و شده! کار نشد نداره

ناشناس گفت...

سلام.مطلب نه چندان جالبي بود. هميشه راجع به اين مهم بودن يا نبودن بكارت در اغلب بلاگ ها و يا سايت ها مي خونم. ديگه آلرژي پيدا كرده ام!!. نميدونم چرا نمي چسبيد به انرژي اتمي!!!

مهدي گفت...

من هر چند روز يكبار سر ميزدم. جون ميدونستم مينوسيد. حدسم درست بود. امروز ديدم نوشتيد. خوشحالم.