یکشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۵

معجزات: افسانه یا واقعیت؟

هر از گاهی به این موضوع فکر می کردم که معجزات یا عذاب هایی که در قرآن از آنها صحبت شده واقعیت داشته اند یا افسانه بوده اند و اگر واقعیت داشته اند چرا بعدها تکرار نشده اند؟ ظاهرا این سوال در زمان پیامبر اسلام هم برای مردم آن زمان پیش آمده و آنها از پیامبر خواسته اند که مانند پیامبران گذشته برای آنها معجزاتی بیاورد. پاسخ قرآن به این خواسته مردم در خور تامل و سوال برانگیز است. قرآن به این مردم می گوید که خدا برای شما معجزه ای نخواهد آورد زیرا معجزاتی که برای اقوام گذشته آورده شد تاثیری نداشته و باعث ایمان آوردن آنها نشده است و شما هم با وجود معجزات ایمان نخواهید آورد و به همین دلیل معجزه ای برای شما آورده نخواهد شد. (سوره انبیا آیات 5و 6 - سوره انعام آیه 109 -سوره آل عمران آیه 183 و ...)

در این پاسخ دو اشکال مهم وجود دارد. اول این که با تجربه شدن خدا در طول آفرینش را می رساند. بدین ترتیب که ابتدا خداوند نمی دانسته که معجزات مفید هستند یا نه و برای اقوام گذشته معجزاتی آورده است اما چون فایده ای نداشته است، از آوردن معجزات برای اقوام بعدی خودداری می کند. ممکن است کسی بگوید که خداوند معجزات را برای اقوام گذشته آورده است تا به انسان ها ثابت کند که آنها حتی با معجزه ایمان نمی آورند. این ادعا نیز کاملا نادرست است زیرا آمدن معجزات برای اقوام گذشته هیچ تاثیری به حال اقوام جدید نداشته است. برای اقوام جدید هیچ مدرکی مبنی بر آمدن معجزات برای اقوام گذشته وجود ندارد. اساسا این ادعا که برای اقوام گذشته معجزه آمده است از سوی پیامبری مطرح می شود که مردم به صحت سخنانش ایمان ندارند و برای اطمینان از صداقتش در خواست معجزه می کنند. پس این مردم به آمدن معجزات برای اقوام گذشته هم ایمان ندارند و آمدن معجزات برای اقوام گذشته حجتی برای آنها نیست. در نتیجه آمدن معجزات برای اقوام قدیم و خودداری از آوردن آنها برای اقوام بعدی صرفا می تواند نتیجه با تجربه شدن خداوند بوده باشد.

نکته دوم در این پاسخ آن است که وقتی که پیامبران قبلی آمده اند خداوند تلاش کرده است برای بندگانش دلایلی محکم بیاورد تا حقانیت پیامبرانش را ثابت کند اما اعتراف می کند که در این کار شکست خورده است و مردم باز هم ایمان نیاورده اند. به طوری که خدا از پیدا کردن راهی برای هدایت بندگانش نا امید شده است و اکنون پیامبران جدید را بدون دلیل و مدرک ارسال می کند. این موضوع هم در تناقضی آشکار با توانایی مطلق خداست.

سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۵

نماز و نیاز

این سوال معروف را حتما شنیدید یا برای خودتان پیش آمده که چرا خدایی که بی نیاز است از ما خواسته که عبادتش کنیم. مثلا نماز خواندن چه سودی به حال خدا دارد؟ احتمالا جوابی که شنیدید هم این بوده که خدا به نماز خواندن ما نیازی ندارد بلکه این خود ما هستیم که به نماز خواندن و عبادت خدا نیاز داریم.
خوب به نظر می رسد که به راحتی نتوان ثابت کرد که واقعا ما به نماز خواندن نیاز داریم یا نداریم و در نتیجه اگر هم از پاسخ بالا قانع نشده باشیم خیلی راحت دلیلی برای ردش نمی توانیم پیدا کنیم. اما نگاهی به آیه 56 از سوره ذاریات موضوع را جالب می کند. این آیه معروف می گوید: «انسان و جن را نیافریدم جز برای اینکه عبادت کنند». این قسمت «جز برای اینکه» یعنی تنها هدف خلقت انسان عبادت کردن بوده است. یک موجودی خلق شده فقط برای این که عبادت کند و مطابق نظر بالا این عبادت برای تامین نیاز خود آن موجود است. به نظر شما این کار بیهوده نیست؟! مثل این می ماند که من یک روبات بسازم و پس از ساختنش به خودم آفرین هم بگویم در حالی که تنها هدفم از ساختن این روبات این بوده که روبات مورد نظر اگر خیلی هنر کند فقط بتواند برق مورد نیاز برای کار کردن خودش را تولید کند! خوب این که نشد هدف! اگر روبات را اصلا نساخته بودم برقی هم مصرف نمی کرد که لازم باشد خودش تولید کند.