سه‌شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۵

خریدن جهنم

چند قرن پیش کلیسا اقدام به فروختن زمین بهشت می‌کنه. یعنی شما می‌تونستی بری پول بدی و یک مقدار زمین بهشت رو بخری و حتی سند هم براش بگیری! طبیعیه که احتمالا قیمت درجات بالای بهشت گرون‌تر بوده و رقابت برای خریدن جاهای بهتر هم وجود داشته و .... این وسط یک آدم زرنگی که با کلیسا مشکل داشته می‌ره و با کلیسا وارد مذاکره می‌شه که جهنم رو بخره. واضحه که جهنم اصلا طرفدار نداشته و مجانی هم می‌دادی کسی نمی‌خواسته. این جوری می‌شه که این طرف با یک قیمت خیلی پایینی کل جهنم رو می‌خره!
فردا طرف همه جا اعلام می‌کنه که کل جهنم رو خریده و براش سند هم گرفته و هیچ کس رو تو جهنم راه نخواهد داد! در نتیجه همه بالاجبار باید برند بهشت، چه تو بهشت زمین خریده باشند یا نخریده باشند و یا حتی چه در این دنیا کار خوب کرده باشند یا نه.

خریدن جهنم سودی برای این طرف نداشته، ولی دست یه مشت شارلاتان رو کوتاه و از کلاه سر مردم گذاشتن جلوگیری کرده. تو زندگی موقعیت‌های این چنینی کم نیست. یکی از خصوصیت‌های مهم این موقعیت‌ها فاصله زیادشون با شرایط ایده‌آله به طوری که شرایط مطلوب بلافاصله بعد از برطرف شدن اونها به وجود نخواهد اومد. پس در چنین اوضاعی باید ایده‌آل گرایی رو کنار گذاشت، حداکثر هوش و استعداد رو به کار گرفت و از پیشرفت‌های تدریجی استقبال کرد و بهشون دل‌گرم بود. یکی از همین موقعیت‌ها به زودی برای ما در انتخابات اتفاق خواهد افتاد.

طبیعتا یکی از گزینه‌های موجود که ممکنه خیلی از ماها بهش فکر کنیم رای ندادنه. به نظر من رای ندادن مثل این می‌مونه که در شرایطی که بهشت رو می‌فروختن شما چیزی نمی‌خریدید و فوقش تو دل خودتون به حماقت اونایی که می‌خریدند می‌خندید و به کلیسا فحش می‌دادید. ولی راه بهتری هم بوده که پیدا کردنش احتیاج به یک مقدار ریزبینی و تفکر بیشتر داشته.

از دلایل اصلی که ممکنه باعث بشه به رای ندادن فکر کنیم، عدم وجود کاندیداهای ایده‌آل یا حداقل مورد علاقه ماست. به نظر من در این چنین شرایطی به جای انتخاب ایده‌آل‌ها، باید به دنبال حذف مخالفین باشیم. برای اطمینان از حذف مخالفین هم باید کاندیداهایی رو انتخاب کنیم که احتمال رای آوردنشون خیلی کم نیست. یعنی اگه اولویت اول ما تو انتخابات شانسی نداره، به اولویت‌های دوم و سوم که شانسشون بیشتره باید رای داد. اگه بخوام یک مثال بزنم می‌تونم به انتخابات ریاست جمهوری قبلی اشاره کنم. اگه اونایی که به معین رای دادند، به کروبی رای داده بودند، اگر چه کاندیدای مورد علاقه‌اشون انتخاب نمی‌شد ولی حداقل احمدی‌نژاد هم رئیس جمهور نمی‌شد و اوضاع به وخامت الآن نبود.

امیدوارم که همگی بیشتر فکر کنیم و حرکت‌های موج‌گونه و هیجان‌انگیز رو کنار بذاریم تا بلکه نتایج انتخابات احساس یک قدم کوچیک به جلو رو برامون به همراه داشته باشه.

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

نوشته‌ات بی‌نظیر بود. دمت گرم واقعا

ناشناس گفت...

البته با نظرت موافقم. ولی این انتخابات فکر نکنم تاثیر عمیقی روی سیاستهای نظام داشته باشه. مجلس خبرگان بود و نبودش تقریبا یه چیزه و شورا ها هم به نظر من بهتره وارد سیاست نشه و به نقش اصلیش یعنی ارتباط مردم و مسئولین بپردازه. در حال حاضر مجلس که باید یه ارگان سیاسی باشه داره نقش شورا را بازی میکنه و شورا که باید بازوی اجرائی مردم در حکومت باشه وارد بازیهایی سیاسی میشه.

ایکاش در انتخابات ریاست جمهوری کمی عاقلانه تر رفتار کرده بودیم.

شکاک گفت...

بیندیش جان
راستش این مطلب رو به نوعی به بهانه انتخابات پیش رو نوشتم ولی یک مطلب کلیه که به همه انتخابات می‌شه بسطش داد.
ضمن این که به نظر من تو هر انتخاباتی باید تا اونجا که ممکنه جلوی ضرر رو بگیریم هر چند که تاثیرش زیاد نباشه. مضافا این که نقش شوراها در سیاست تا الآن که چندان کمرنگ نبوده، پس بهتره انتخاباتش رو جدی بگیریم.

ناشناس گفت...

مرسی شکاک عزیز از پست عالیت؛ من لینکوندمش.
اما بیندیش جان٬ انتخابات خبرگان به لحاظ قانونی٬ انتخابات موثریه. این مجلس مثلا قراره بر اعمال رهبری نظارت کنه. ضمنا یه آلارمه برای طبقه ما که اگه با هم متحد باشن بردن انتخابات آتی دور از دست نخواهد بود. انتخابات شوراها هم اگرچه باهات در سیاسی نشدنش موافقم اما ارتباط وثیقی با زندگی روزمره مردم تهران در چند سال گذشته داشته و البته شروع موفقیتهای محافظه کاران در مجموعه انتخاباتهای قبلی بوده.

ناشناس گفت...

خیلی عالی بود..منتها، به نظر میاد، هدایت کردن مردم، به سمت این حد از هوشیاری کار آسونی نیست. شاید، انتظار میرفت که در زمان انتخابات ریاست جمهوری، خود معین به نفع کروبی کنار میرفت، تا اوضاع به اینجا کشیده نشه..

شکاک گفت...

سمیرا جان
از نظرت ممنونم. در مورد هوشیار کردن مردم، باهات موافقم که کار آسونی نیست،‌ ولی من به پیشرفت تدریجی معتقد و بهش امیدوارم. اگه این کورسوی امید رو هم بخوام از خودم بگیرم دیگه کاملا باید دور هر پیشرفتی در کشور رو خط بکشم چون تاریخ نشون داده که از غالب سیاست مداران انتظار زیادی نمی‌شه داشت و در نهایت مردم هستند که باید سرنوشت خودشون رو رقم بزنند.

ناشناس گفت...

lezat mibaram az khoondane neveshtehat!tazegi ha shooroo kardam!khodayeesh edame bede!

ناشناس گفت...

سیروس جان از نظر تئوری باهات موافقم که خبرگان نقشش مهمه. ولی در عمل؟! البته قبول دارم که بلاخره بهتر از هیچکار کردنه. چون اون استدلال من به سایر انتخابات هم ممکنه سرایت کنه در حالی که من خودم از طرفدارای پرو پا قرص رای دادن هستم.

ناشناس گفت...

منطقيه اما نه واسه اينجا. وقتي يه چيزي از ريشه پوسيده ديگه چه فرقي ميكنه كه ظاهرش چه رنگي باشه :(

شکاک گفت...

ناتالی جان
حتی اگه فرض کنیم که ریشه پوسیده است،‌ بعضی وقتها رنگ کردن ظاهر بهت این دلگرمی رو می‌ده که حالا که ظاهرش قابل اصلاح بود شاید به تدریج بشه به کندن ریشه گندیده هم فکر کرد. یا حتی اگه این اتفاق هم نیفته شاید بشه از سرایت و پخش پوسیدگی جلوگیری کرد تا بالاخره یک روزی بشه اون تیکه پوسیده رو اصلاح کرد.