یکشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۵

وقاحت

دیشب مادرم از ایران سراسیمه تلفن کرد و بهم می‌گفت که تو تظاهرات شرکت نکنم و با این کارا کاری نداشته باشم!
اولش فکر کردم که لابد تو آمریکا داره انقلاب می‌شه!! پرسیدم کدوم تظاهرات. گفت همین تظاهراتی که واسه تیزر کردن اون پسر ایرانی (مصطفی) برگزار شده. گفتم که خبر آنچنانی نبوده. یک عده از بچه‌های دانشگاه تو خود دانشگاه جمع شده بودند. تعجب کرد. ظاهرا تلویزیون ج.ا. کلی شلوغش کرده بود.

می‌دونید، بعد از ۱۰-۱۵ سال که از خوندن قضایای حد و مشتق می‌گذره، تازه مفهوم این که مقدار چیزی به سمت بی‌نهایت میل کنه، داره برام جا می‌افته! وقاحت این آخوند‌ها و ج.ا. واقعا به سمت بی‌نهایت میل می‌کنه.
همین حکومت تو مملکت خودمون بدون دلیل موجه و به صورت غیرقانونی اومد تو دانشگاه و دانشگاه رو به خاک و خون کشید و صد‌ها نفر رو به بدترین وضع کتک زد و حتی یکی از دانشجوها رو کشت، تازه وکلای پرونده رو هم زندانی کرد. شاهد زنده‌اش هم احمد باطبی که هنوز تو زندانه. اون وقت واسه این که یک دانشجوی ایرانی-آمریکایی رو پلیس تیزر کرده و یک شب تو بازداشت نگه داشته این همه شلوغ می‌کنه.
احتمالا همه ما باید از حکومت ممنون باشیم که حمایت‌های بی‌دریغش رو همیشه نثار دانشجوها کرده و حتی این ور دنیا ما رو بی‌نصیب نمی‌ذاره!

۷ نظر:

ناشناس گفت...

ای آقا شما مطمئنی تو امریکا زندگی میکنی؟! ما که میدونیم اونجا الان کن فیکون شده و بوش لباس عروس تن کرده میخواد از مرز فرار بفرماد؛ شما چرا خودتو به اون راه میزنی؟! اصلا قیاس مع الفارق میفرمایید چرا؟! اینجا بلاد اسلام است و اونجا بلاد کفر. توسری در این سرزمین منصوب به آقا امام زمان میشود و هرکس بخورد عین عسل به کامش مینشیند. اونجا حکما اما توسری (همون که شما بهش گفتی تیزر) دست کافره و خون مسلمون رو به جوش میاره.

ناشناس گفت...

جناب شکاک ، اين حى طرفتن اؤ اوناس كه جواب نىاره صورت بينهايت مخرج بينهايت به سمت بينهايت هم ميل ميكنه واه واه

ناشناس گفت...

البته دوستان هم خواسته یا نخواسته آب به آسیاب اینوریها می ریزند!

ناشناس گفت...

فکر نمی کنی واکنش وبلاگیا هم تو مایه های صدا و سیما بود؟!!
مرسی از کامنتای خوبت شکاک جان :)

ناشناس گفت...

از شما چه پنهون که قصد نهایی همون وراست.

ناشناس گفت...

بر جمهوری اسلامی حرجی نیست ..رفتار اینوری ها بیشتر آدم رو میسوزونه بخصوص وقتی یادت میاد زمان کوی دانشگاه به دنبال سوراخ موش میگشتند.

ناشناس گفت...

شازده آپ کن