یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۵

و باز هم دانشگاه

این روزها دانشگاه داره شروع می‌شه و خیلی‌ها تازه دارن وارد دانشگاه می‌شن. یادش بخیر. چقدر شوق و ذوق داشتم وقتی که کنکور قبول شدم و داشتم وارد دانشگاه می‌شدم. هیچ وقت قبل از اون دوست نداشتم که تابستون زود تموم بشه،‌ ولی اون سال فرق می‌کرد. از این که وارد دانشگاهی معتبر می‌شدم و در رشته مورد علاقه‌ام درس می‌خوندم خوشحال بودم. دانشگاه رفتن یک قدم بزرگ تو زندگیم حساب می‌شد و هنوز هم فکر می‌کنم که واقعا یک قدم بزرگ بود.
هر چند بعد از یک مدت تو دانشگاه درس خوندن، یک چیزایی عوض شد و همه چیز مطابق انتظار پیش نرفت. یکی از اون چیزایی که بیشتر تو ذوق می‌زد استادهای دانشگاه بودند. از دانشگاهی مثل شریف انتظار نمی‌رفت که استادهای خیلی باسوادی نداشته باشه. فکر می‌کنم که بیشتر بچه‌هایی که تو اون دانشگاه درس خوندن قبول داشته باشند که درصد کمی از استادهای شریف آدم‌های باسوادی بودند و تعداد استادهای نه چندان کاردرست هم کم نبود. به عقیده من چیزی که شریف رو یک دانشگاه معتبر می‌کنه، دانشجوهاش هستند. البته نمی‌خوام تاثیر همه چیز رو نفی کنم و بگم فقط دانشجوها مهمند. منظورم اینه که بین هیات‌علمی و دانشجو، سهم دانشجو در بالا بردن دانشگاه خیلی بیشتره.

چند روز پیش با کسی آشنا شدم که از یکی از دانشگاه‌های خصوصی کلی تعریف می‌کرد، تنها به این دلیل که هیات علمی‌اش عمدتا هیات علمی شریف هستند. این مطلب رو نوشتم که به اونایی که می‌خوان دانشگاهی برای درس خوندن انتخاب کنند بگم که هیات علمی دانشگاه باعث باسواد شدن کسی نخواهد شد و بهترین معیار برای سنجش کیفیت دانشگاه نیست. از اون مهمتر این که هر کسی که هیات علمی شریف بود،‌ استاد خیلی خوبی نیست.

سه‌شنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۵

نه سیخ و نه کباب

سالهای سال بود که با خودم فکر می‌کردم چطوری این آخوندها می‌تونن این قدر وقیح باشند. با آمدن جناب ا.ن. متوجه شدم که فقط آخوندها نیستند بلکه این مرض به شدت مسریه و نوچه‌هایی مثل ا.ن. هم بهش مبتلا شدند!
آقا در صحبت‌های اخیرشون فرمودند:
«بر سر رييس ‌جمهور فرياد بزنند كه چرا يک استاد سكولار به خاطر اينكه انديشه ‌های دانشجو با انديشه ‌های او مغايرت داشته، به دانشجو نمره‌ كم داده است.»
انصافا کدوم از شماها سراغ دارید که یک استاد غیرمذهبی جرات کرده باشه به یک دانشجوی حزب الهی به خاطر حزب الهی بودنش نمره کم داده باشه؟! مگه کسی تو اون مملکت جرات داره همچین کاری بکنه؟ احتمالا خیلی از ماها نمونه‌هایی یادمونه که استادها از دانشجو‌های حزب‌الهی می‌ترسیدند. ولی شاید خیلی از ماها برعکسش رو دیده باشیم. یعنی استادهای حزب‌الهی به دانشجوهایی که ظاهرشون مذهبی نبود، نمره بد می‌دادند! من که خودم یک مورد رو می‌دونم. همین آقای چمران که تو شورای شهر تهرانه، یکی از دوستای من رو به خاطر این که شیک لباس می‌پوشید و خوش‌تیپ بود تو یکی از درسها انداخت. دوستم معماری دانشگاه تهران می‌خوند و در قسمت پروژه یکی از درس‌ها بهش نمره نداد! کسی هم نمی‌تونه به یک همچین چیزی اعتراض بکنه چون پروژه‌ی طراحیه و مثل ورقه امتحان نیست که بخوای بگی من جواب رو درست نوشته بودم، چرا نمره نگرفتم.

حالا تا اینجای ماجرا رو داشته باشید. این قسمت از صحبت‌ها رو هم توجه کنید:
«برخی از اينكه يک نفر روسری ‌اش كمی عقب رفته، شلوارش كوتاه شده‌، يا پيراهنش عقب رفته، گلايه می ‌كنند و می ‌گويند جوانان فلان هستند، در صورتی كه من می ‌گويم جوانان كنونی ما خلاق و مصمم هستند. آنها شجاعانه در راه دفاع از ميهن می ‌ايستند.»

یکی باید به ا.ن. بگه اینایی که روسریشون عقب رفته و شلوارشون کوتاه شده عموما همون‌هایی هستند که به قول جنابعالی سکولارند! اینا همون‌هایی هستند که تا دیروز بهشون می‌گفتید فریب‌خورده و غربزده و ضدانقلاب و ...! چی شد حالا امروز که می‌بینی اینا همون مردم ایرانند و بهشون نیاز پیدا کردین، دیگه شدند «خلاق و مصمم»؟ و حالا «شجاعانه در راه دفاع از ميهن می ‌ايستند»؟

استادهاشون رو باید از دانشگاه انداخت بیرون تا نسل بعدی مطابق میل جنابعالی تربیت بشه، ولی حالا تا اون نسل از راه برسه، فعلا سر نسل فعلی رو شیره بمالی که شلوارت رو حفظ کنی؟! نه آقاجون، اون قدرها هم که فکر کردی زرنگ نیستی!