دوشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۶

واژه‌ی در پیت!

مدت مدیدیه که هی بالا و پایین می‌پرم ببینم این «تبرج» یعنی چی و چون دسترسی به لغت‌نامه فارسی ندارم، مجبورم خودم از متن اخبار معنیش رو حدس بزنم. تا حالا تونستم این معانی رو براش پیدا کنم:

  1. تبرج: دِلبَری - کاربرد: اولی: «بابا یکی به این دختره بگه این قدر واسه من تبرج نکنه.» دومی: «خیلی هم دلت بخواد!»
  2. تبرج: چکمه - کاربرد: دیروز یک جفت تبرج ساق بلند نبوک خریدم.
  3. تبرج: هر چیزی که رئیس پلیس تهران روش نشه بگه - کاربرد: اولی: «دختران فراری معمولا مورد تبرج قرار می‌گیرند.» دومی: «مجید جان دلبندم، تبرج نه، تجاوز! راستی مجید جان از فرزاد حسنی چه خبر؟»
  4. تبرج: هر چیزی که به خانم‌ها مربوط می‌شود - کاربرد در مغازه لباس زیر فروشی: سوتینِ جدید مدلِ سوپر تبرج رسید!

نظرات دوستان در مورد این کلمه:

ته‌رانی: تبرّج بر وزن تفعل و از فعل ب ر ج گرفته شده اشت.برج هم که معلومه يعني چيز بلند. تبرّج هم يعني بلند کردن يا چيزي که باعث بلند کردن يا بهتر بگم بلند شدن مي‌شه.

اولین نظر جدی که باعث کشف معنی کلمه شد:

بیندیش: تبرج یعنی خودنمایی

بدین وسیله از سردار تشکر می‌شه که نقش بسیار مهمی در زدودن کلمات عربی از زبان پارسی بازی کردند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

شاید این سایت مشکل‌تان را حل کند:

http://www.mibosearch.com/