چهارشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۴

مشکل اساسی

این مساله ای که قصد مطرح کردنش را دارم محدود به دین خاصی نیست و به نوعی یک مشکل کلی است.
دلیل اصلی که بسیاری از مردم با ایمان نیستند این است که قانع نشده اند که ادیان واقعا از طرف پروردگارشان آمده است و همچنین به قیامت ایمان ندارند. این موضوع حتی در قرآن هم مورد تایید قرار گرفته و آنجایی که از کسانی که ایمان نمی آورند صحبت می کند از "اکثرهم" که به معنی "بیشتر آنها" است استفاده می کند. حتی در داستان حضرت ابراهیم به نوعی شک در روز قیامت وجود دارد. آنجا که ابراهیم از خدا می خواهد زنده شدن پرندگان را به او نشان دهد، از او سوال می شود که آیا ایمان نداری و او جواب می دهد که ایمان دارم ولی می خواهم قلبم آرام گیرد. واضح است که شکی ولو بسیار اندک در وجود ابراهیم بوده است که او از خدا چنین تقاضایی می کند.
در این که دینی وجود ندارد که بتواند تمام یا حداقل اکثر مردم جهان را قانع به حقانیت خود کند هیچ شکی وجود ندارد. اکنون دو حالت وجود دارد: یا این که خداوند نمی توانسته چنین دینی را ارائه کند که با توجه به قادر متعال بودن خدا این فرض نادرست است. فرض دوم این که خداوند عمدا نمی خواسته چنین دینی را ارائه نماید.
خداوند موجودی را خلق کرده است و عقل او را نیز خود او به وجود آورده است که بتواند تصمیم بگیرد و محیطی که فرد در آن قرار می گیرد و پرورش می یابد نیز توسط خداوند تعیین می شود و در عین حال عمدا دینی که بتواند او را قانع به حقانیت خود بکند وجود ندارد و در نتیجه خدا عمدا موجبات هدایت فرد به جهنم را پدید آورده است. این مساله هم به هیچ وجه باعدل خدا و الرحمن و الرحیم بودن او سازگار نیست. و به طور کلی این که خداوند بشریت را خلق کرده باشد که اکثر آنها را عمدا به جهنم بفرستد بسیار دور از ذهن می نماید. پس جواب چیست؟ به چه دلیل خداوند دینی که اکثر بشریت را قانع به حقانیت آن دین نماید ارائه نداده است؟

۸ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
نفس اقدام شما برای تبیین و توضیح شبهات و سوالات دینی بسیار پسندیده است و امیدوارم با مشارکت اهل فن و متخصصان حوزه های دین شناسی این کار وسیع تر و همه جانبه تر شود و مورد استفاده جویندگان حق و علاقمندان اینگونه مباحث قرار گیرد. در مورد این شبهه ای که مطرح کردید نیز پاسخ های فراوانی داده شده است.
خدا جبری چه در صلاح و چه گمراهی برای انسان قرار نداده . او راه حق را نشان آدمی داده، معنویت نیز بخشی از ذات انسان است و دین و دین داری نیز راهی برای سعادت و کمال، لذا اگر اکثرهم لایعقلون و اکثرهم لایفقهون دلیلی بر نقص کار خدا نیست! هماره آدمی اقداماتی کرده که ممکن است با عقل نخواند دین خدا و راه های معنویت از آغاز زندگی بشر بوده است و عده ای نه از این که از دل و غریزه و هوس و یا حتی استدلال مخالف دین خود پیروی کرده اند. بر همین مبنا هم می باشد که میلیاردها انسان دیندار بوده و هستند و خلاف عقلانیت نیز عمل نکرده اند.

شکاک گفت...

سلام سید
قبول دارم که خداوند جبری در انتخاب راه خیر یا شر برای انسان قرار نداده ولی یک نکته وجود دارد و آن این که دستگاه انتخاب مسیر خیر یا شر توسط خداوند در وجود بشر قرار داده شده است. این دستگاه عقل یا معنویت یا مجموعه ای از اینها می تواند باشد. مهم نیست که این دستگاه چیست ولی مساله مهم این است که این دستگاه در اکثریت انسان ها مسیر شر را انتخاب کرده است!
این دستگاه می توانست به گونه ای دیگر باشد که اکثرا مسیر خیر را انتخاب کند. یا می توانست این دستگاه به همین صورت باشد ولی شرایط محیطی (از جمله ادیان الهی) به گونه ای باشد که منجر به انتخاب مسیر خیر توسط این دستگاه گردد. ولی متاسفانه هیچ یک از این دو حالت وجود ندارد.

ناشناس گفت...

سلام. تبریک به خاطر راه اندازی این وبلاگ و با آرزوی موفقیت و پرباری آن. خدا به انسان خیلی مواهب داده که انسانها از آن استفاده نمی کنند و به عبارت دیگر نیروی بالقوه در آنها بسیار است حال اینکه آن را بالفعل درآورند بستگی به خود آنها دارد. ارزش دینداری هم به همین آزادی انتخاب است و توان انسان در طی طریق بسیار بالاست و به همین جهت هم در سوره احزاب آیه 72 قبول دار امانت تنها انسان ذکر شده است (به قول حافظ: قرعه کار به نام من دیوانه زدند). در انسان هم حس شهوت وجود دارد و هم حیا، هم تکبر وجود دارد و هم خضوع، هم حرص وجود دارد و هم قناعت و... اما انسان هایی بهتر هستند که با تلاش صفات بهتر را بر می گزینند. روح انسان به صفات خوب میل داره و نفس انسان به سمت صفات بد. خدا به خوبی امر کرده و شیطان بر اساس نفس انسان به بدی وسوسه می کنه. انتخاب دین هم از همین مقوله هست. کسی می تونه بر اساس نفس و وسوسه شیطان دین که هیچ، خدا را هم نفی کنه و کسی هم میتونه قویترین ایمان را داشته باشه و مدارج متعالی سیر روح خود به سوی خدا را طی کنه. خوشحال میشم به من هم سر بزنید.

ناشناس گفت...

دوست عزیز. از آغاز به کار چنین وبلاگی واقعاً خوشحالم. امیدوارم بتنوانم یکی از پاهای ثابت مباحث این وبلاگ باشم. در باره نکته ای که مطرح کرده اید گمان می کنم ما اگر در عرصه ادیان به پلورالیسم دینی معتقد باشیم، بسیاری از شبهاتمان بر طرف خواهد شد. به همین منظور پیشنهاد می کنم برای عمیق تر شدن بحث منابع زیر را مطالعه بفرمایید: فلسفه دین ( جاه هیک، ترجمه بهزاد سالکی)، صراطهای مستقیم( عبدالکریم سروش)، نقدی بر قرائت رسمی از دین ( محمد مجتهد شبستری)، پرسشهایی در باره پلورالیسم دینی ( جان هیک)، و عقل و اعتقاد دینی( جمعی از نویسندگان، ترجمه ابرهیم خلیفه سلطانی و احمد نراقی) موفق و پیروز باشید

ناشناس گفت...

اولا خوشحالم از بودن این وبلاگ. توصیم اینه که هدف وبلاگ را گم نکنی و بیشتر به یک عرصه مناظره عقاید و نه صدور نتایج تبدیلش کنی (که الانه هم همین بوده) اما در مورد سوال امروزت من یه جوابایی برای خودم دارم ولی این مستلزم پذیرفتن یک مدل خاص از رابطه انسان و خدا و جهان خلقت و آخرته. منهم توصیه میکنم که کتاب مجتهد شبستری را بخونی تا کمی از مشکلاتت حل بشه. من فقط یک نکته میگم تا یک ایراد مهم که در سوالت هست را نشون بدم. ولی لطلفا ازش نتیجه ای نگیر این فقط برای اینه که نشون بدم که موضوع به این سادگی هم نیست.

ناشناس گفت...

اما اون ایراد در سوال شما. شما فرض کردین که اگر خدا عمدا ما را هدایت روشن نکنه ظلم کرده. مفهوم عدل و ظلم از طرف خدا با مفهوم عدل و ظلم از طرف ما خیلی فرق داره و ما اینا فطرتا قبول داریم. مثال: اگه کسی بره رو پشت بوم که یه کار خوبی انجام بده ولی از اون بالا بیوفته پایین و قطع نخاع شه و یه عمر زجر بکشه ما نمیگیم خدا بهش ظلم کرده. ما میگیم این قانون طبیعته. اون بد آورده. توی این دنیا هم ما انسان شدیم و بعضیها موش باز نمیگیم موشها بهشون ظلم شده این را هم پذیرفتیم. دنیا بعد هم ادامه ای بر این دنیاست. ما باید یه مدلی از دنیای بعد و کلا مسیری که تا ابدیت طی خواهیم کرد داشته باشیم و اگر تو اون مدل چیزها با هم جور نیومدن اونوقت از ظلم حرف بزنیم یا مدلمون را اصلاح کنیم.

شکاک گفت...

سلام دوستان
از همگی بابت اظهار لطفتان متشکرم. امیدوارم که این همکاری به نتیجه ای که مورد نظر همه ماست برسد.
در جواب دوستان باید عرض کنم که نکته ظریفی وجود دارد که بحث هدایت اجباری را با سوالی که مطرح شده متفاوت می کند. در اینجا بحث بر سر عدم وجود هدایت اجباری نیست، بلکه بحث بر سر این است که چرا قوه هدایت کننده به شر در اکثر افراد بشر قوی تر یا حداقل غالب بر قوه هدایت کننده به خیر قرار داده شده است. آیا این مساله که از طرف خداوند متعال در وجود بشر نهاده شده به نوعی نقض غرض در هدایت بشریت نیست؟

ناشناس گفت...

با سلام.1) اکثرهم درقرآن درباره مردم آن روز مخاطب پیامبر است که خون به دل پیامبر می کردند تا یک کلمه یاد بگیرند. اگر مثلا به سوره حجرات مراجعه کنید داستان جمع شدن مردم پشت حجره پیامبر و سر پیامبر داد کشیدن و غیره را زنده می بینید. خب معلومه اکثریت آنها نفهم بودند....
2) خلقت کامله و خدادر اشرف مخلوقات نعمت عقل و فکر و تدبر و استدلال و غیره را برای رشد قرار داده است. برای اقوامی که از مسیر رشد خیلی دور شده بوده اند خدا پیامبرانی را فرستاده است تا آن ها را به راه رشد برگرداند... دین/شریعت به مفهوم مورد نظر شما نه فرستادنش ضروری است نه مقدور...این وظیفه انسان است که باید کلمات خدا را کشف کند
لذا به گمان من خود پرسش
به چه دلیل خداوند دینی که اکثر بشریت را قانع به حقانیت آن دین نماید ارائه نداده است؟
پرسشی است بر مبنای یک تعریفی نادرست از دین!