جمعه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۶

تحریم انتخابات

تا به حال تقریبا در تمام انتخابات گذشته معتقد بوده‌ام که باید شرکت کرد، چون اگر چه موفقیت بزرگی بدست نمی‌آمد ولی حداقل تا حدی می‌شد افراد متعادل‌تری را انتخاب نمود و جلوی پیشروی سریع استبداد را گرفت. اما در مورد انتخابات مجلس هشتم اصلا این طور فکر نمی‌کنم. رد صلاحیت‌ها آن قدر شدید بوده است که تمام امید‌ها به جلوگیری از ایجاد مجلسی وابسته و حلقه به گوش را از بین برده است. در انتخابات گذشته، مردم نگرانِ تقلب و رای‌سازی بودند، ولی این بار حکومت حتی حاضر نشده است که زحمت تقلب را به خود بدهد و کاندیداها را طوری دست‌چین کرده‌ است که تفاوت خاصی نمی‌کند که چه کاندیدایی رأی بیاورد و عملا هر رأیی که از صندوق بیرون بیاید به نفع حاکمیت است. در چنین شرایطی شرکت در انتخابات فقط منافع تبلیغاتی حکومت را تامین می‌کند و شکست مضاعفی خواهد بود برای ملت. در نتیجه برای کم کردن اثرات منفیِ انتخابات تنها کاری که می‌توان کرد، عدم شرکت در انتخابات است.

۲۹ نظر:

hootan گفت...

به نظر من مهم ترین تاثیری که تحریم گسترده انتخابات دارد ایجاد یک همبستگی ملی است از نوعی که در 2 خرداد تجربه کردیم و یادآوری قدرت تاثیر گذاری مردم به حکومت و خود مردم .
دوم هم اینکه دیگر آقایان نمی توانند با تکیه بر مشارکت بالای مردم دم از مشروعیت مردمی و حکومت دموکرات در جهان امرز بزنند.جهانی که دموکراسی و حقوق بشردر آن گفتمان غالب است.سلب مشروعیت مردمی سبب افزایش فشار جهانی بر ج.ا می شود.
در حالیکه شرکت در این « شو انتخاباتی » به نوعی همراهی با حکومت دروغ و فساد و استبداد است در بسته تر کردن فضای سیاسی-اجتماعی و پایمال شدن بیشتر حقوق ملت .

ناشناس گفت...

راستش شکاک جان باهات اصلا موافق نیستم. این شرایط یه دور معیوبه. اونا رد صلاحیت میکنن و ما شرکت نمی کنیم و اونا بیشتر رد صلاحیت میکنن و ما بیشتر شرکت نمی کنیم.

مجید انصاری٬ محمدرضا بهشتی٬ بیطرف٬ جهانگیری٬ حجتی٬ صفدر حسینی٬ کمال خرازی٬ محمود دعایی٬ علی ربیعی٬ حسن روحانی٬ بیژن زنگنه٬ محمدرضا عارف٬ مصطفی محقق داماد٬ محمد هاشمی٬ ایرج فاضل٬ محمد کاظم موسوی بجنوردی٬ محمد صدر٬ محمد جواد ظریف٬ صادق خرازی٬ و مسعود روغنی زنجانی از تهران قابل رای دادن هستند و یه اقلیت حاضر در مجلس بهتر از اکثریت غایبه

hootan گفت...

جناب غضنفر !گرچه روی سخن شما با شکاک عزیز است ، ولی به دلیل علاقه ای که به سیاست دارم و همچنین می خواهم در این فرصت کوتاه تا انتخابات بهترین تصمیم را بگیرم ، دوست دارم که دیالوگی با هم داشته باشیم . من در وبلاگم در 3 نوشته مجزا با عنوان شرکت در انتخابات 1-2-3 مفصل نظر و دلایلم را برای تحریم انتخابات نوشته ام که می توانی بخوانی . ولی در این فرصت کوتاه بگویم که:
1-از استدلالی که در بالا آورده ای من نتیجه می گیرم که همیشه در هر شرایطی شرکت در انتخابات بهتر است تا تحریمش . و من با این نظر مخالفم چون معتقدم که در سیاست همه چیز نسبی است و دقیقا به شرایط «آن» زمان بستگی دارد. و نیز رای ندادن هم یک روش مبارزه کاملا مدنی است و به معنی قهر باسیاست و خانه نشینی هم نیست.
2- در شرایط کنونی چه نفعی از یک اقلیت غیر کارآمد در مجلسی نمایشی نصیب ما می شود؟ در حالیکه با شرکت در این انتخابات اول از همه تایید کرده ای روش های رد غیر دموکراتیک نظام را.
3- به نظر من بهتر راه مبارزه با نظام سست کردن پایه های مشروعیت مردمی آن است از طریق تبلیغ و تحریم« گسترده» انتخابات . وگرنه از راه مبارزه پارلمانی با این قانون اساسی که همه چیز با حکم حکومتی آقا باد هوا می شود چیزی را نمی توان تغییر داد. در ضمن به اصلاح طلبان هم دلخوش نباید بود . ایشان جزیی از نظام، بدون برنامه و خطوط قرمز هستند، که با اششتباهاتشان موجب بالا آمدن احمدی نژاد و دارو دسته اش شدند و اکنون هم حاضر به نقد گذشته خود نیستند.
در نوشته هایم مفصل دراین موارد تو ضیح داده ام.

ناشناس گفت...

100 درصد با غضنفر موافقم. تنها فایده ای که میشه برای تحریم تصور کرد اینه که حکومت مشروعیتش را از دست بده. ولی مگه برای حکومت مهمه؟ مگه حکومت مصر مشروعیت داره. مگه اینهمه دیکتاتور در دنیا مشروعیت براشون مهمه.
با رای دادن ممکنه اندک حرکتی به سمت بهبود رخ بده و بلاخره این یخ یه روزی آب بشه.

شکاک گفت...

من با نظر هوتن موافقم. اصلاح‌طلبان وقتی که اکثریت مجلس را در دست داشتند هم قدم بزرگی برنداشتند. وجود قوای بالا دستی، مانند شورای نگهبان عملا کارآمدی مجلس را از بین می‌برد و اجازه‌ی هر اصلاحی را می‌گیرد. رای دادن در چنین شرایطی تنها شرکت در شوی تبلیغاتی نظام است.
ضمن این که به هر صورت باید اعتراضی به حرکت‌های غیرمنطقی و ضددموکراتیک حکومت صورت بگیرد. شما در این شرایط چه راه بهتری برای اعتراض به رد صلاحیت‌ها پیشنهاد می‌کنید؟

hootan گفت...

دیروز مصاحبه هفته نامه شهروند با محسن آرمین را می خواندم. آرمین اعتراف می کند که خود ما هم پیش بینی می کردیم که به بن بست برسیم.
اتفاقا من فکر می کنم که « دور » ( البته نه معیوبش )یعنی همین که دوباره تجربه را مکرر کنیم و به اصلاح طلبان رای بدهیم در حالیکه می دانیم اگر هم بخواهند قدرتی ندارندکه قانونی رابر خلاف رای مقام معظم تصویب کنند ( تازه در این شرایط که اقلیت اقلیت هم هستند ) از این نماینده ها فقط نطق پیش از دستور بر می آید که آن هم وقتی نه روزنامه ای با مخاطب گسترده دارند و صدا و سیما هم انحصارا در دست باند محافظه کاران است در جامعه انعکاسی نخواهد داشت .
(تازه وظیفه نما ینده که فقط نطق پیش از دستور آتشین نیست .)
شرکت در این به اصطلاح انتخابات یعنی پذیرش این نکته که لیاقت و سهم ما از آزادی همین چند قطره ای است که آقایان التفاط می کنند.

hootan گفت...

بیندیش عزیز ! لطفا واضحتر تو ضیح بده که با رای دادن چطور گامی به سوی بهبود شرایط برداشته می شود؟
در ضمن به نظر من در شرایط فعلی اتفاقا بیشترین فشار بین المللی بر حکومت ایران به دلیل نقض حقوق بشر و جلوه های غیر دموکرتیک نظام است . حتی اعدام های غیر سیاسی هم برایشان بسیارپر هزینه شده.چرا که شاخص اعدام در ایران مقام اول را دارد در جهان. ممکن است برای احمدی نژاد مشروعیت مردمی مهم نباشد ، که نیست ( خود شما احمدی نژاد را به آدمی قبول داری ؟ ) ولی عقلای نظام برایشان این مساله بسیار مهم است چرا که درک کرده اند که نمی شود در جهان منزوی ماند و دیر یا زود باید به سمت تعامل باجهان بروند ( به خصوص به دلا یل اقتصادی )و در این جهان ارزش با دموکراسی و حقوق بشر است نه با سیاست های غیر قابل پیش بینی و استراتژِی ظهور.

ناشناس گفت...

من اين سري خيلي ذهنم درگير راي دادن يا ندادن شد. شکام واقعيت اينه که تحريم زماني جواب مي‌ده که در ابعاد وسيع انجام بشه يا توسط حزب مشخص و معتبري اعلان عمومي بشه. اين اتفاق نيفتاد بنابراين تحريم خللي در نظام به وجود نمياره. شهروند امروز چند هفته پيش پرونده رد صلاحيت‌هاي مجلس اول تا چهارم رو نوشته بود. اين پرونده يه نکته خيلي جالب داشت اگر يک گروه سياسي از صحنه رقابت در دوره حذف بشه بايد مرده تلقيش کرد. خروج از نظام امکان ورود دوباره رو در هيچ فرمش نمي‌ده. مثل نهضت آزادي. جبهه دوم خرداد اگر چه به شدت ضعيف و ناکاآمد و درمانده و وامانده و بي‌سواد و شديدا سنتيه ( با وجود تمام شعارهاي رنگارنگش در مورد دموکراسي) اما من معتقدم مثل يک ورودي نامرئي به سيستم نظام حاکم مي‌مونه. مشکل جبهه دوم خرداد الان اينه که چهره جديد کارامد و باسواد نداره. راي دادن به اين گروه پتانسيل تغيير در آينده رو براي ما حفظ مي‌کنه و اين شانس رو مي‌ده که درصورتي که چهره‌هاي جديد غيرمشهور و باسواد در آينده به اين جبهه بپيونده از طريق اين جبهه وارد نظام بشه. واقعيت اينه که تشکيل يک جبهه يا حزب خيلي کار مشکليه و جريان دوم خرداد 76 اين شانس رو به وجود آورد که يک جبهه جديد تشکيل بشه. من فکر مي‌کنم راي دادن به همين اقليت اصلاح طلب در جريان رخدادهاي چهارسال بعد بي‌اثر اما مي‌تونه ( فقط مي‌تونه) پتانسيل تغيير در آبنده بلندمدت ما باشه.

شکاک گفت...

آتوسا جان، جبهه‌ی دوم خرداد همین الآنش هم از نظام خارج شده. حزبی که ضعیف و درمانده و ناکارآمد بشه، شانس ظهور چهره‌های کارآمد رو از دست می‌ده. این اتفاقیه که برای جبهه‌ی دوم خرداد رخ داده. ضمن این که جبهه‌ی دوم خرداد (به غیر از اقلیت خیلی محدودی) به تمام جلوه‌های غیردموکراتیک این نظام، از جمله ولایت فقیه، اعتقاد دارند و این مساله به گفته‌ی خودشون از خط قرمزهاشونه. من نمی‌دونم چرا اونایی که به دنبال تغییرات اساسی در نظام و حرکت به سمت دموکراسی هستند باز باید به این جبهه دل خوش کنند!
شاید استدلال این باشه که حرکت باید تدریجی باشه. من هم به حرکت تدریجی معتقدم، اما حرکت تدریجی با حرکت لاک‌پشتی فرق می‌کنه. جناحی که در طی ۱۰ سال (از ۷۶ تا ۸۶) ناکارآمدی خودش رو اثبات کرده و نشون داده که در این نظام بدون تغییرات اساسی، امکان هیچ اصلاحی وجود نداره، باید به عنوان یک راه‌حل غیرعملی و شکست خورده کنار گذاشته بشه.

ناشناس گفت...

آقای هوتن؛ اولا در بی خاصیت بودن مجلس ششم و انتخاب خاتمی (نه الزاما شخص خاتمی) با شما موافق نیستم. اما قبل از اینکه بخوام نکته اول رو بسط بدم سوال مهمتر دارم. از شرکت نکردن در انتخابات چیزی بیشتر از احمدی نژاد و تحریم بین المللی نصیب ما شد؟ اگر فکر میکنی مردم دنیا احمدی نژاد رو رییس جمهور ملت ایران نمیدونن چون من و شما و چهار تا شمال شهر نشین تهرونی انتخابات رو تحریم کرده بودیم لابد خیلی اخبار رو دنبال نمیکنید. صحبت از خطر احمدی نژاد نیست؛ صحبت از خطر ایرانه. احمدی نژاد نماینده ملت ایرانه چه من خوشم بیاد چه نیاد.

برای من در روال سیاسی/اجتماعی ایران Turning point وقتیه که ایران و دنیای غرب سر مذاکرات واقعی و شفاف رو باز کنن. اون وقته که منتظر تغییر در بافت فکری قشر حاکم خواهم بود. من به هیچ عنوان آرزوی تغییر رژیم رو ندارم چون تغییر صوری نه در حکومت و نه در قانون چیزی رو برای ملت من عوض نمیکنه. اون چیزی که این ملت میخواد تغییر عینی و حقیقی تو خودشه٬ نه حکومتش. تا وقتی احمدی نژاد و امثاله راس حکومت باشن٬ رییس جمهور امریکا هر کی هم که باشه جرات مذاکره با ایران رونخواهد داشت؛ چیزی که رهبر این مملکت به صراحت تو یزد ازش دفاع کرد و گفت خودم واسه چنین مذاکره ای آستین بالا می زنم. همون طور همکه قبلا گفتم تا وقتی مردم پای صندوق نیان و حداقل رو انتخاب نکنن شورای نگهبان حداقل رو دوره به دوره حداقل تر خواهد کرد.

یه نکته دیگه هم هست. فرد اول نظام جمهوری اسلامی نه به حکم انسان بودن٬ اندیشه های غیر قابل تغییر و صلب داره و نه حیات ابدی. خواه ناخواه تغییر در ساختارهای این حکومت کما فی السابق اتفاق میافته. حالا اگه به فرمایش شما مردم نرن به خبرگان رای بدن٬ باید منتظر بمونن تا یه روز مصباح و جنتی رهبریشون رو به دست بگیرن و لابد منتظر باشن امریکا و اروپا براشون کف بزنن!

اما اندر حسنات مجلس ششم همین بس که انتخابات شوراها رو برگزار کرد؛ انتخاباتی که دموکراتیک ترین انتخابات بعد از انقلاب بوده. طرح توسعه سرمایه گذاری خارجی رو تصویب کرد که هنوز از دولتی سر این طرحه که گاهی قطعنامه ای به تعویق میافته (منافع اروپا در میونه) و طبیعتا باج دهی های مخفیانه کمتر میشه. کمیسیون اصل ۹۰ در این زمان فعال بود و اگه حضرات لس آنجلس نشین امروز حرفی واسه گفتن دارن مستند به اون چیزهاییه که از سال ۷۹ به این ور در امود و گفته شد (البته بعد از قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه).

آقای هوتن؛ آقایان التفاط نمی کنن و التفات میکنن. در شرکت نکردن من تو انتخابات هم نمیگن غضنفر شرکت نکرد؛ میگن ۲۰ میلیون شرکت کردن. حضرات خوب میدونن که سهم ما از آزادی بیشتر از اینهاست ولی اگه خودت حرکت نکنی بهت نمیدن. به نظرم الان هم شرکت نکردن تو انتخابات جواب خودش رو پس داده و هم شرکت کردن تو اون. من به اندازه کافی از شرکت نکردن تو انتخابات ضرر کردم که نخوام تکرارش کنم.

شکاک گفت...

غضنفر جان
فکر می‌کنم همه قبول دارند که به هر حال مجلس ششم کارهایی کرده، ولی حقیقتا عملکرد مجلس ششم در طول این چهار سال قابل قبول نبود. ضمن این که دغدغه‌ی اصلی خیلی از ما بدست آوردن آزادیه، در حالی که چه اصلاح طلب و چه غیر اصلاح طلب به دلیل پایبندی به اصول نظام و همچنین به دلیل وجود قدرت‌های موازی و بالادستی، حرکت موثری در این زمینه نمی‌کنند.

ضمنا یک مساله مهم که در نظر نمی‌گیری اینه که ما به دنبال تحریم عمومی انتخابات هستیم. طبیعیه که اگر فقط من و تو شرکت نکنیم تاثیری نمی‌گذاره، ولی اگر هیچ کس شرکت نکنه موثر خواهد بود. اگر مثلا ۲۰ درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کنند، مطمئنا حکومت باید هزینه‌ی خیلی سنگینی رو پرداخت کنه، چه در سطح بین‌المللی و چه در داخل و مجبور خواهد شد روشش رو تغییر بده.
ما هیچ وقت تحریم عمومی انتخابات رو تجربه نکرده‌ایم و نتایجش رو ندیده‌ایم.

hootan گفت...

حضرت غضنفر ! با تشکر که زحمت کشیدی و امکان گفت و گو را بو جود آوردی و سپاس که املای درست التفات را یادآوری کردی.
قبل از هر سخنی،اول- همانطور که مطمئنا آگاهید شما آزاد ید که هر چند بار که خواستید رای بدهید و نه فقط یکبار( خدارا شاکریم که چنین امکانی فعلا در اختیار ملت غیور هست .)دوم-بحث بر سر یک موضوع و سنجیدن جوانب مختلف آن با حکم صادر کردن و تعیین تکلیف کردن متفاوت است و نیاز به آرامش و تامل بیشتری دارد که مثل دموکراسی باید خیلی تمرینش کنیم .( این هم از باب تاکید موکد بر آزادی شما در شرکت در انتخابات )
اما در بی خاصیت نبودن مجلس با شما هم عقیده ام. مجلس ششم نا کارآمد بود نه بی خاصیت. به اهدافی که داشت یاادعایش را می کرد دست نیافت ( حتی به اعتراف نمایندگان مجلس ششم ، مگر اینکه شما از نیات و نتایجشان آگاه تراز خودشان باشید . )اما خاصیتش در این بود که ظرفیت نظام و قانون اساسی را از جنبه اصلاح پذیری نشان داد. نیز توان و قواره اصلاح طلبان را هم . باز هم شما را به مصاحبه آرمین با شهروند امروز ارجاع می دهم. و اعترافات دیگر اصلاح طلبان در تایید این موضوع که ایشان با اقبال پیش بینی نشده مردم روبروشدندو اصلا آمادگی ( منظور برنامه مدون و منسجم برای )مسوولیت هاییکه بر عهده گرفتند را نداشتند و امروز بیشتر ندارند.
چیزی که احمدی نژاد رابه ملت هدیه کرد ، رای ندادن مردم نبود بلکه دلایل زیادی داشت از جمله نا کارآمدی اصلاح طلبان و عقب نشینی سنگر به سنگر از شعارهاییکه بخاطرشان انتخاب شده بودند (حافظه تاریخی مان خیلی کوتاه مدت است ، هنوز سی سال نگذشته خیلی ها دوران شاه را بهترین دوران می نامند و اختناق و سرکوب ساواک و ... را که سبب نارضایتی ها شده بود را فراموش می کنند .)دوم چند دستگی خود اصلاح طلبان در معرفی کاندیداها و شکسته شدن آرایشان . سوم عزم مقام معظم و یارانش و خواب معروف حاج آقا کروبی . اتفاقا در دور دوم هم آنچه دکتر را جلو انداخت آرای احساسی اکثریت بود که طبق معمول ایران از بغض معاویه بود نه حب علی ( مثل دوم خرداد- دراین مورد آماری را واشنگتن پست ارایه داده که در وبلاگم هست وخواندنش خالی از لطف نیست .)
در ضمن من احمدی نژاد را نه تنها رییس جمهور ج.ا. می دانم بلکه نماینده قشر وسیعی میدانم که از بعد از جنگ تا به امروز پشت ویترین کارگزاران و اصلاح طلب ها مغفول مانده بود و منظورم در نظر قبلی قبول نداشتن نحوه تفکر ش بود .و اگر سخن از خطر ایران است و نه احمدی نژاد، به دلیل آنست که مثل شما مرتب اخبار را دنبال می کنندو می دانند که سیاست های کلی نظام خصوصا در زمینه سیاست خارجی آبشخور دیگری دارد : بیت البیوت آقا!
چند روز پیش یکی از مقامات وزارت امور خارجه ینگه دنیا سخنی گفته بود به مضمون زیر :
خامنه ای به درستی دریافته که سقوط ج.ا. نه از راه نظامی که از طریق فرهنگی است و به همین دلیل هم هیچگونه تضمین نظامی به ایران کارساز نیست . خامنه ای می داند که برقراری ارتباط با امریکا راه را برای ورود سریعتر فرهنگ غرب هموار می کند. و به همبن دلیل راضی به بر قراری رابطه نیست .
( البته سیاست همیشه نسبی است و متغیر و در پشت هر جمله ای اغراض زیادی خوابیده است )این را گفتم که به بخش بعدی برویم :
بر خلاف نظرت من فکر می کنم که اول باید در نگاه و تفکر قشر حاکم تغییرات ایجاد شود تابعد با غرب وارد رابطه به قول تو شفاف و واقعی شوند. با این تغییر نگاه اولویت ها عوض می شود و امکان ارتباط به ضرورت ارتباط تغییر می کند . الان هم طیفی از حاکمیت خواهان تعامل با غرب است ( بیشتر به دلایل اقتصادی )که نمونه اش سخنرانی چندین روز قبل روحانی در انتقاد از سیاست خارجی دکتر محمود بعد از حمایت و تکریم آقا از نقش دکتر در پیروزی بزرگ هسته ای است .اما اینکه دکتر را مانع رابطه بدانی ساده انگاری است . مثلا در دوره رییس جمهور خاتمی که کلینتون بسیار مشتاق به مصاحفه و معانقه با ایشان بود اتفاقی افتاد ؟ اما اینکه کی و چگونه آستین آقا بالا خواهد رفت بحث بسیار دارد ، مسلم بدان که آن زمان هم آبی از آن آتش برای ملت گرم نخواهد شد . مگر آنکه پیش از آن شرایط بالنسبه دموکراتیکی بوجود آمده باشد.( اتفاقا برداشت من از سخن معظم اللحن برعکس ،چیزی جز تحکم و استبدادو همان حکم حکومتی نبود .)
به قول مشهور، فرد اول نظام پیش از این هم تغییر مرام و عقیده داه است (گویند اهل سه تار و شعر و هم نشین اخوان بوده )اما سخن بر سر آن شرایطی است که وی را مجبو ربه عقب نشینی می کند در برابر ملت .وگرنه ایشان به حکم انسان بودن سنشان از تغییرات طبیعی تفکر انسا نی گذشته کمتر پیش می آمده که فردی در 60-70 سالگی تغییر آنچنانی فکری داشته باشد (معمولا فلاسفه که بیشتر با زندگی نامه ها شان آشنام در این سن و سال بازنشسته فکری می شوند چرا دیگر ایده نو حرف تازهای نخواهند داشت . البته رهبر فرزانه استثناست .)بخصوص که ایشان از ابتدا به فرضیه خواص فعال و عوام منفعل و النصر برعب اعتقاد داشته اند.
مشکل ما بر سر ساختار ها و زیر ساخت هاست برای همین هم هر که می آید در پی امارتی نو ساختن و نه تکمیل کار های قبلی . مثلا شوراها الان چه اثر ارزنده ای در جامعه دارند ؟ کمیسیون اصل نود چه کار کرد ؟ (من هم تحصن نمایندگان را می ستایم هر چند که دیر و محدود وبا خط قرمز حفظ بیضه نظام بود) ولی تاثیر گسترش وسایل ارتباط جمعی و رواج الات تکنولوژیک و سرعت بالای گردش اطلاعات را در مهار نظام موثر تر از گزارشات مخفی و سری اصل نود می دانم . در ضمن حضرات لس آنجلسی با ید بیضا و جام جهان بین امثال نوری زاده از کمیسیون مجلس بی نیازند.
الحمدلله که مردم به حرف من گوش نمی دهند وبا رای به علمای شجاع و مدبر و آگاه به زمانه، مجلس خبرگانی داریم ناظر بر اعمال رهبر و شورای نگهبانی خارج از دستان جنتی و باند مصباح هم در دولت نفوذی ندارد ، خدا را باز هم شاکریم بر این همه لطف و نعمت که ننگ حمایت و تشویق آمریکا را از دوش امت برداشت.
پیشتر هم گفتم که رای ندادن به معنی خانه نشینی نیست و این هم نوعی ادامه مبارزه مدنی است. بنابراین عقب نشینی از حقوق مسلممان نیست.
اما نکته واپسین ، همیشه در بزنگاه انتخابات ملت را در انتخاب بین بد و بدتر( که در اصل فرقی هم ندارند )مجبور کرده اند. ولی این بار من سعی در تشویق اطرافیان به رای ندادن می کنم . گرچه قبلا هم گفته ام که تحریم در صورت گستردگی بسیار موثر است.

hootan گفت...

آتوسا جان ! یک مشکل اجتماعی - سیاسی کهما پیدا کرده ایم ( من فکر می کنم مشکل باشد ) اینست که مدام می خواهیم حداقل ها را حفظ کنیم و مدام د رحال از دست دادنیم . من و شما نباید در فکر حفظ مثلا حزب چسکی مشارکت باشیم که شاید روزی روزگاری بادی وزید و شیری غرید و مشارکت قوی شد . حزب مشارکت باید بفهمد که در صورت نا کارآمدی باید کنار برود پس تلاش کند که کا رآمد شود . نه از نظر من بلکه از نظر همان هاییکه به دنبال آرایشان است. اگر تحریم گسترده باشد حکومت هم می فهمد که بابت رفتارش باید هزینه هایی بپردازد.همان طورکه ما هم باید هزینه رفتارهای سیاسی مان را بپردازیم.
نوعی اختگی فکری بر جامعه ما حاکم شده است که نشانه اش در بن بست سیاسی موجود دیده می شود :
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود

ناشناس گفت...

من به حرف غضنفر چیزی ندارم که اضافه کنم. بازم 100 درصد باهاش موافقم. بیشتر از اینکه بحث این باشه که مجلس ششم چنددرصد موفق بود یا خاتمی چقدر موفق بود به نظرم مهم اینه که مجلس ششم و خاتمی را با مجلس هفتم و احمدی نژاد مقایسه کنیم. اگر انتخاب واضح نیست خوب رای ندین. اگه انتخاب واضحه به این امید واهی که نظام دچار بحران مشروعیت میشه خونه نشینین.

وانگهی من اصلا نمیفهمم بحران مشروعیت یعنی چه؟ کدوم دیکتاتور تا حالا دچارش شده و بخاطرش مجبور شده که روشهاش را عوض کنه. آیا صدام حسین دچار بحران مشروعیت شد و روش هاش را عوض کرد؟

همین یک ذره دموکراسی ای که داریم را باید تا قطره آخر استفاده کنیم.

hootan گفت...

بیندیش عزیز ! من هم با شما موافقم که مجلس ودولت خاتمی بهتر از این جماعت بود ولی در جزییات و نه در تصمیمم های اساسی مثل اصلاح قانون انتخابات - اصلاح قانون مطبوعات - تعریف جرم سیاسی ولایحه اختیارات رییس جمهور و حتی پر تقلب ترین انتخابات در وزارت کشور خاتمی اتفاق افتاد. در ضمن الان اقلیت اقلیت هستند و شرایط جناح حاکم با سال 76 خیلی فرق کرده . این تغییرات را باید در نظر گرفت و همین طور شرایط ایران را با عراق یا افغانستان نمی توان یکسان فرض کرد و نسخه مشابه برایشان پیچید. در ضمن شما بیانیه جبهه مشارکت را در تشویق مردم به شرکت در انتخابات بخوانید . نه برنامه ای ، نه حرف جدیدی فقط در پایان نوشته که می خواهیم جلوی تک صدایی در مجلس را بگیرم ولی باز هم نگفته چطور با چه راهکاری ؟ سایر کسانی هم که می خواهند شرکت کنند این ابهام را برطرف نمی کنند. از سوی دیگر اقلیت هم در مجالس یک تعریفی دارد و وقتی کارکرد دارد که تفاوت آرا به اندازه ای کم باشد که بتوانند با لابی کردن با مستقل ها تاثیری در قوانین داشته باشند یا ابسنراکسیون کنند ولی این جماعت اقل از اقلیت و تاثیرگذاری اند. و در این مجلس مستقل معنایی دارد؟

ناشناس گفت...

قبله همایونی هم با تو موافق است که آب به آسیاب دشمن نریزیم.

ناشناس گفت...

هوتن عزیز اگه اصلاح طلبان در همه حوزه هایی که نماینده دارن رای بگیرن اکثریت مجلس را دارن و اگرچه ممکنه نتونن قانون مطبوعات را اصلاح کنن ولی قانون احمقانه به قوانین اضافه نمیکنن.

شما نری رای بدی از حق رای شما اون برادر بسیجی استفاده میبره که میخواد ایران کربلا باشه. حتی اگر تعداد اصلاح طلبان مجلس را یک نفر هم زیاد کنی سطح عقلانیت مجلس را زیاد کردی. این دلیل کافیه برای رای دادن.

در مورد شکست اصلاح طلب ها در دوره قبل هم توجه کن که همه ایراد به اونها نیست. به کشش جامعه هم فکر کن. جامعه ایران طیف فرهنگی وسیعی داره با خواسته های وسیع و معمولا متضادی.

ناشناس گفت...

شکاک و هوتن عزيز من يک سوال دارم چطور مي‌شود در جامعه‌اي که هنوز در بنيان روستايي است به اين معني که جامعه مدني نيست و نهادهاي مدني ندارد ديت به يک اعتصاب عمومي يا تحريم عمومي زد. من يک جواب خودم دارم. آنقدر مردم را تهييج کنيد که مثل هيپتونيزم شده‌ها هر چه مي‌گوئيد انجام دهند. اين امر امکان پذير نيست مگر اينکه روي پاشنه آشيل ايدئولوژيک يک ملت دست گذاشت. بطور مشخص مذهب و ناموس در ايران. گفتمان روشنفکري نه بلد است و نه در حوزه عقايدش است که چنين کاري بکند. راه دوم را شما بگيد. اگر فرانسه به راحتي اعتصاب‌هاي عمومي را سالي چند بار تجربه مي‌کند سنديکا و سازمان‌هاي غيردولتي و هزار تشکيلات مدني ديگر دارد. به عبارتي آدم‌هاي در يک بافت به هم تنيده مثل تور ماهيگيري در ارتباط با يکديگرند. فعلا ما چنين چيزي نداريم. همان يک ذره‌اي هم که جنگ و جريان اصلاحات به وجود آورده بود از بين رفته. الان ايراني داريم با دو طيف. طيف مذهبيون مقلد که يکپارچه عمل مي‌کنند و بقيه که نفر نفر هستند. جدا از هم و بدون کنش اجتماعي. تحريم انتخابات اگر در حال حاضر توسط احزاب اعلام نشود به هيچ شکل ديگري قابل اعمال نيست.

ناشناس گفت...

من با بخش اعظم حرف‌هاي غضنفر و بينديش موافقم. سوال مهم الان اينه که راي ندادن چقدر مي‌تونه به نظام حاکم لطمه بزنه. من هم معتقدم يمشروعيت نداشتن نظام جايي از اعراب در دنيا نداره. حکومت فعلي ايران در حال حاضر براي گروهي از کشورهاي دنيا مشروعه و براي گروهي مشروع نيست. تعداد آراءهم تاثيري در مشروعيت يا عدم مشروعيت نداره. حتي در داخل هم تاثيري نداره. بنابراين فکر کردن به اين مسئله بيهوده‌ست. من نمي‌دونم چقدر هوتن و شکاک در طول ده سال گذشته در شهرستان‌ها بودند. اما جريان اصلاحات واقعا تغييري بنيادي در ساختارهاي فکري قشر پايين سنتي به وجود آورد. وضع افتصادي به نسبت پايدار و آزادي‌هاي نسبي از قبيل همين اينترنت فضاي بسته شهرهاي کوچيک رو باز کرد. ممکنه در تهران بسته شدن چند کافي نت تاثيري بر شهرر نگذاره اما بسته شدن تنها کافي نت بوشهر جلوي يک جريان فکري نوپا رو مي‌گيره. همون جريان فکري که من معتقدم از دلش نسل بهتر اصلاح‌طلبان مي‌تونه بيرون بياد. بنابراين بر خلاف نظر هوتن در شرايط خاص فعلي که تحريم عملي نيست حفظ حداقل‌ها به نظر من حياتيه.

hootan گفت...

بیندیش جان ! به گفته خود اصلاح طلبان بیش از 3/2 کرسی ها از قبل به نفع اصولگرا ها مصادره شده است بنابراین در بهترین حال کمتر از 3/1 کرسی ها را اصلاح طلبان می تواننداشغال کنند. پس اکثریتی نخواهند داشت.بعدش هم من اصلاح طلبان را برای رسیدن به مقصودم که ازادی بیان و اندیشه و زندگی مادی و اقتصادی نرمال است مناسب نمی دانم . یعنی معتقدم که اصلاح طلبان هم جزیی از حکومتند که مهمترین الویتشان حفظ نظام است که بار ها هم گفته اند بنابراین تا لب چشمه می برند ولی تشنه برمی گردانند.

hootan گفت...

اتوسا جان !
همه ما بر این نکته توافق داریم که جناح حاکم که سر نخ هایش را می توان در باند جنتی و مصباح و بازوهای اجرایی اش را در چهره هایی مثل احمدی نژاد و قاضی مرتضوی دید با پشتیبانی رهبر در پی انسداد فضای سیاسی و تشکیل مجلسی تک صدایی و در نهایت تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی است (این فرض را با تسامح بپذیریم)
یک سووال باقی می ماند :
چرا در تبدیل ج.ا به حکومت اسلامی که از قبل از سال 76 صحبتش بود تا امروز تاخیر داشته اند ؟ چرا اصلا در پی تشکیل «مجلس» فرمانبردار هستند ؟ چرا بر خلاف همه تقلب هایشان در انتخابات ،ولی انتخابات را برگزار می کنند ؟
در یک کلام چرا سعی می کنند ظاهرا حکمرانی شان « دموکراتیک » باشد ؟
چرا اصلاح طلبان رابه عنوان گروه به اصطلاح اپوزیسیون مثلا تحمل می کنند؟
پاسخ این سووال ها و سووالات مشابه در یک چیز است :
امروزه در شرایط موجود جهانی نمی توانند بدون مشروعیت مردمی حکمرانی کنند. بله می شود همه را بگیرند و بزنند و اعدام کنند ولی اینقد رهزینه اش بالاست که از آن صرف نظر کرده و سعی می کنند دست کم با تقلب و بی تاثیر کردن ارای مردم با ظاهری دموکراتیک بتوانند« منویاتشان» را اجرا کنند.
اگر به مشروعیت نیاز نداشتند خیلی زودتر از اینهاکار را یکسره کرده بودند . مگر اینکه بخواهیم فکر کنیم که ج.ا. واقعا یک حکومت دیکتاتوری نیست !!!
من فکر می کنم که ما در تشخیص قدرت ج.ا. دچار توهم هستیم . آن قدر قدرتی راکه می پنداریم، ندارد.
هانا آرنت می گوید هرگاه خشونت قدرت حاکم زیاد میشود نشانه ضعف و شکنندگی آن است ( نقل به مضمون )
الان برای اعدام های غیر سیاسی هم دچار مشکلند و در مضیقه های اقتصادی - سیاسی قرار می گیرند. به نظر من در این دوران جهانی شدن و مسایل مربوط به آن ج.ا. نمی تواند درها را به روی خود ببنددو ارتباط با جهان هم مستلزم رعایت هنجارهای آن است . کره شمالی هم با آن همه خریت و حماقت درها را باز کرده اند . این مارمولک ها که خیلی پراگماتیست تر از آن ها هستند.

hootan گفت...

درباره وضع فرهنگی و تغییر نحوه تفکر مردم که آتوسا مطرح کرده . من معتقدم تاثیر کافی نت و ماهواره و ... در قیاس با بمباران تبلیغاتی و 24 ساعته صدا و سیمای ج.ا. قابل چشم پوشی است. و صداوسیما تحت نظارت مسقیم رهبر و فارغ از هرگونه نظارت حتی بر نحوه خرج کردن بودجه اش است .چه در دوران اصلاحات و چه در دوره مهرورزی صدا وسیما سیاست های خودش را دارد که مستقیما به بیت رهبری مربوط می شود . قوه قضاییه هم که دربستن راه های ارتباطی گروهای اصلاح طلب چه در آن زمان چه حالا کم کاری نداشته است .
اصولا نباید اغراق شده با قضیه برخورد کرد . فرهنگ سازی و تغییر نگرش مردم با 4 تا کافه و 2 تا روزنامه عملی نیست . به نظر من صدا وسیما استراتژیکترین نقطه قضا یای فرهنگی است. گرچه تلخ است ولی در ج.ا همه راه ها به بیت ختم میشود. بیت را باید مجبور به باج دادن کرد مثل امضا فرمان مشروطه . وگرنه اینکه دلخوش باشیم که بانک زنان تاسیس کنیم و یا راهکاری برای بحران بنزین بدون سهمیه بندی ( این ها از برنامه های کاندیدا های اصلاح طلب است !!!) و تلاش برای حفظ حداقل ها ما را به انجا می رساند که نمایده اصلاح طلب شعار انتخاباتی اش را چنین چیزی انتخاب می کند :
من قول نمیدهم خدمت کنم ، قول می دهم خیانت نکنم
پرویی تا به کجا ؟تو که می دانی تا این حد ناتوانی غلط میکنی کاندیدا می شوی .
ابن نتیجه دلخوش بودن به حفظ حداقل هاست که باید خوشحال باشیم به اصلاح طلبانی رای دهیم که قول می دهند خیانت نکنند . آیا آنچه به دنبالش هستیم همین است ؟
در سیاست نباید ایده آلیست بود ولی اینقدر هم محافظه کاری نه کار یکرنگان بود . ما حاضر به پرداخت هزینه های رسیدن به دموکراسی نیستیم . و برای همین هم مدام پس رفت داریم. حفظ کدام حداقل ها ؟
ما هم به درد اصلاح طلبان دچار شده ایم . خط قرمز مان کجاست ؟ اگر دوربعدی بین احمدی نژاد و حاجی بخشی رقابت بود حتما باید در آن انتخابات هم شرکت کرد و به احمدی نژاد رای داد چون حفظ حداقل است و احمدی نژاد از عقلانیت بالاتری نسبت به بخشی برخودار است !!( گاو از خر بیشتر می فهمد !)
من فکر میکنم قبل از تصمیم گیری برای شرکت در اتنخابات و یا تحریم آن، باید تکلیف خودمان را با برخی اولیات مشخص کنیم . و خطوط قرمز مان را بشناسیم . یکی از این اولیات اصلاح طلبان هستند . باید در اهداف و ماهیت این گروه تفکر کرد و تصمیم گرفت که همراه این گروه باید بود یا نه ؟
این گروه وقتی دعوت به انتخابات میکند مهمترین دغدغه اش سهم بیشتر از نظامی است که خود را صاحب آن می داند و حفظ آن را در اولویت دارد . من چقدر موافقم با حفظ نظام ؟ خط قرمز من کجاست ؟ من کجا باید راضی شوم و توقف کنم ؟
من هم می دانم که تغییرات سیاسی و اجتماعی یکباره نیست و تدریجی است اما در هر دو طرفش چنین است هم پیشرفت تدریجی است و هم پسرفت . سوی ما به کدام قبله است ؟
جناب عشق بلند است همتی حافظ

ناشناس گفت...

شکاک جان؛ پیش از اینها بنا بود تحریم انتخابات یک حرکت جمعی باشه نه صرفا غضنفر نره تو انتخابات شرکت کنه. ولی با اجازه تون نشد. واقعیت اینه که چارچوب جامعه مدنی شکل نگرفته که بشه انتظار چنین حرکاتی رو داشت. انقلاب ۵۷ رو هم نگاه کنی به اتکای ساختارهای جامعه مدنی شکل نگرفته بلکه فرد محور بوده. این یعنی انتظار امام زمان کشیدن!
آقای هوتن؛ این حرف خیلی جالبیه که ا. ن. به خاطر تحریم انتخابات رییس جمهور نشد و به خاطر عملکرد اصلاح طلبان شد. یعنی چی؟ بالاخره یکی بد عمل کرد که یه سری از مردم رای ندن و بعد اون یه سری که رای میدن برن به ا. ن. رای بدن دیگه. وگرنه من که نرفتم به ا. ن. رای بدم که! ضمنا مجلس ششم مث خیلی چیزای تو این مملکت راندمان ۱۰۰٪ نداشت ولی این به معنی بی خاصیت بودن نبود. اصلا تو بگو بی خاصیت. مگه بی خاصیت بودن کم خاصیتیه؟ میگه ما را به خیر تو امید نیست شر مرسان. فعلا مجلس و رییس جمهور شدن شر رسان. اگه نماینده ای هم حرفی زده لابد انتظارات اون مرتفع نشده یا میدونسته بیشتر از این میشد کاری کرد و انجام نشد. الان اگه مجلسی بیاد که ۴ سال هیچ قانونی نگذرونه بهتر از مجلس فعلیه که خروار خروار قوانین بد تصویب میکنه. ما ۴ سال نگاه کردیم که از دهن آقایان افروغ و ابوطالب حرف دل ما بیرون میاد یا نه! یعنی حتی من که رای ندام دیدم مجبورم مطالبات خود رو از دهن اصولگرایان معتدلتر دنبال کنم. این تراژدی رو کسانی که آگاهی غلط پراکندند سبب شدند نه ا. ن. و رهبر و اصلاحطلبان. منظورم کسانیه که لازم نیست هزینه ای بدن و فقط از دور میگن این کار رو بکن و فلان کار رو نه. تو دلشون داره غنج میزنه که کی دولت امریکا قانع میشه و ۴ تا بمب سر ایران میندازه تا دلشون خنک بشه. با تصویب هر قطعنامه جدید احساس پیروزی بهشون دست میده و ملت هم اینجا چوبش رو بخورن نوش جونشون

شکاک گفت...

من نظرات همه رو با دقت خوندم. به نظرم تقریبا همه راست می‌گید!!
من و هوتن با شرکت کردن در انتخابات مخالفیم،‌ چون حتی به فرض رای آوردن اصلاح‌طلب‌ها، از این اقلیت اصلاح‌طلب کار خاصی برنمی‌آید. ضمن این که به نظر ما، اصلاح‌طلب‌ها هم جزئی از نظامی هستند که ما با اصولش مشکل داریم و در نتیجه اصلاح‌طلب‌ها هم انتظارات ما رو برآورده نخواهند کرد.
بیندیش و غضنفر و آتوسا هم به رای دادن معتقدند،‌ چون به نظرشون هر پیشرفت کوچکی بهتر از هیچی و مسلما بهتر از پسرفته.
اگر به حرف‌های هر دو طرف نگاه کنیم می‌بینیم که فقط میزان انتظارات از نمایندگان و مجلسه که رای دادن یا ندادن رو توجیه می‌کنه. من و هوتن انتظار بیشتری از نمایندگان داریم و می‌بینیم که هیچ کس در بین انتخاب‌های موجود وجود نداره که بتونه که درصد قابل توجهی از انتظارات ما رو برآورده کنه یا حداقل به سمتی حرکت کنه که امکان اصلاح اساسی در آینده رو به وجود بیاره. بقیه دوستان هم انتظارات‌شون کمه یا این که انتظارات‌شون رو پایین آوردن و فکر می‌کنند که با همین حداقل باید ساخت.

حقیقت اینه که شرکت کردن در انتخابات همین سیستمی که در این سی‌ساله وجود داشته رو ادامه خواهد داد. منظورم اینه که همین نظام با همین اصول برقرار خواهد بود و شاید بعضی وقت‌ها آزادی‌های خیلی جزئی، در حد اجازه‌ی دسترسی به سایت گوگل (نه لزوما اینترنت)، امکان به سر کردن روسری به جای چادر، امکان چاپ روزنامه‌ای به مدت یک هفته که کمی با اندیشه‌های اصلی نظام در تعارض باشه و ... به وجود بیاد.
از طرف دیگه، شرکت نکردن در انتخابات هم، نتیجه‌اش همین خواهد بود و این حکومت با از بین رفتن مشروعیتش سرنگون نخواهد شد.

شنیدن حرف‌های دوطرف و فکر کردن بیشتر به این موضوع باعث یک تغییر اساسی در راه و روش من شد! به نظر من، اصلاحات با وجود قانون اساسی فعلی عملا غیرممکنه. رهبری و مجلس خبرگان عملا امکان ایجاد تغییرات اساسی رو از بین می‌بره و باعث می‌شه که انتخابات فقط حربه‌ای باشه برای اغفال مردم. در نتیجه، من که تا به حال به اصلاحات تدریجی معتقد بودم، دارم به طور کامل تغییر عقیده می‌دهم و براندازی رو راه‌حل این مشکل می‌بینم. حل مشکل کشور ما بدون تغییر بنیادی در قانون اساسی ممکن نیست و از طرفی ساختار قدرت به شکلیه که هرگز حاضر به حذف رهبری و مجلس خبرگان نخواهد شد. در نتیجه تغییر اساسی، احتیاج به شکستن ساختار قدرت و به عبارت دیگه احتیاج به براندازی داره. در این که چه روشی برای براندازی باید انتخاب بشه و براندازی نرم خوبه یا دفعی، می‌شه بحث کرد، ولی مسلما شرکت در انتخابات در این مسیر نیست و من هنوز دلیلی برای شرکت در انتخابات نمی‌بینم.

ناشناس گفت...

شکاک جان من توقعم از پیشرفت را پایین نیووردم. من واقعیت جامعه ایران را نگاه میکنم و میگم این مجموعه نمیتونه باسرعت تغییر کنه. اصلا بیا مجلس و حکومت را فراموش کن. به کل مجموعه نگاه کن. ایران فقط تهران و قشر تحصیل کرده و روشنفکر و غیره و غیره نیست. ایران اون شهر 10 هزار نفری که مهمترین حادثه توش مراسم عاشوراست هم هست. ایرانی فقط دانشجوی دانشگاه ایکس نیست. ایرانی اون کسی که سفر براش یعنی زیارت و نصف عمرش در جمکران میگذره هم هست. شما اگر بخواهی این ایرانی را ناگهانی عوض کنی غیر ممکنه. اصلا بدتر در مقابلت موضع میگیره و در روشهاش رادیکال تر میشه.

شما حالا اصلا فرض کن براندازی انجام بشه فکر میکنی نتیجه چی میشه؟ اگه حکومتی بیاد روی کار که نظرات من و شما را تامین کنه یه عده دیگه علیهش جبهه میگیرن و اگه حکومت مثل حکومت فعلی باشه ما جبهه میگیریم. اگر هم نه احتمالا جنگ داخلی میشه. بازم میگم کاری به حکومت ندارم. این جنگ داخلی که میگم منظورم مردم علیه مردمه.

تنها راه به نظر من تغییرات آروم در دل نظم فعلی و تلاش برای افزایش سطح سواد مردمه.

شکاک گفت...

بیندیش جان
خیلی خیلی مشکل می‌شه گفت که آیا حکومت باید تغییر کنه تا مردم اصلاح بشن، یا این که مردم باید اصلاح بشن تا حکومت تغییر کنه.
من کاملا باهات موافقم که مردم باید تغییر کنند و باسوادتر بشوند و از حقوق خودشون آگاه بشوند، ولی در کشور ما حکومت تقریبا همه‌ی رسانه‌ها رو در اختیار داره و داره مردم رو با سلیقه‌ی خودش تربیت می‌کنه. در چنین شرایطی، تغییر مردم در سطح وسیع، تقریبا غیرممکنه. در نتیجه برای تغییر مردم باید از تغییر حکومت شروع کرد. ضمن این که در دنیای ما نمونه‌های نسبتا موفق از تقدم تغییر حکومت وجود داره. یکیش همین ترکیه در همسایگی خود ما. بنابراین من هنوز فکر می‌کنم باید حکومت تغییر کنه.

hootan گفت...

من هم با شکاک موافقم . بیندیش عزیز همین مردمی که نصف عمرشان را در جمکران و شلمچه می گذرانند ومن و شما را واجت القتل می دانند به واسطه افکارمان تا قبل از انقلاب مردم معمولی بودندکه سنت زیارت را در کنار کافه های لاله زار با هم داشتند و اگر انقلابی بشود اول همه همان هاییکه پشت ماشینشان یا ابوالفضل نوشته اند با ک..ن لخت می ایند بیرون . منظورم این است که اصولا همیشه و همه جا عوام ، عوامند . آنچه مهم است سیستمی است که این توده بی شکل را شکل می دهد . مثلا 2 خرداد مسلما محصول دانایی و با سوادی توده نبود . بلکه بیشتر به دلیل شکل گرفتن یک گروه نخبه فکری - سیاسی که یک بخشی از آن به نام حلقه کیان معروف شد و بعد لابی های افراد موجود در قدرت ( خاطرات کروبی در دوران قبل از انتخابات 76 رابخوانید و مذاکرات چپی ها با رهبر و... )تا بتوانند فردی مثل خاتمی را به ویترین بیاورند تا بعد از این مراحل، بخش روشنفکر و نخبه جامعه بنا به دلایل خودش و عوام هم بنا به دلایل خودش که مسلما دلایل عوامانه ای بود به اصلاح طلبان روی آوردند.
من مدتی است که درباره شرایط بوجود آمدن این گروه نخبه و تاثیز گذار فکر می کنم. در کشورهای آزاد این گروها به راحتی موجودند و مرتبا در حال نقد قدرت و جامعه و... ولی در ایران چه پیش و چه بعد از انقلاب ( به جز سال اول و نهایتا دوم )چنین گروه هایی را نابود می کنند. در حالیکه به نظر من تا قبل از بوجود آمدن این هسته های فکری حتی براندازی هم هزینه های زیادی خواهد داشت اگرچه ممکن است گریز ناپذیر باشد.

hootan گفت...

جناب غضنفر عزیز ! بنده هم با شما موافقم که چهار چوب جامعه مدنی در ایران شکل نگرفته ، که اگر گرفته بود الان بر سر رای دادن و ندادن این همه بحث نبود ، و بنا به همین دلیل هم میگویم انتخابات در ایران بدون ساختارهای مدنی یک « شو » تبلیغاتی به نفع حکومت بیشتر نیست. دراین 30 سال بجز انتخابات 76 و مجلس 6ام که از دستشان در رفت و لای در آزادی کمی باز شد ( البته آزادی برای آقایان حکومتی ونه حتی امثال نهضت آزادی که 30 است می گویند در چهاچوب قانون اساسی می خواهیم فعالیت کنیم )کدام انتخابات را به نفع مردم دیدید ؟ در همه انتخابات دعوای چپ به سرکردگی نورچشمی های امام بوده با راستی هایی سنتی و بنیادگرا ( دو جناح حوزه علمیه ).
منظور شما را نفهمیدم ( درباره موضوع انتخاب شدن ا.ن) به نظرم باید واقعیت را هرچند بر خلاف میلمان باشد در نظر بگیریم . اینکه ا.ن را فقط محصول رای ندادن برخی بدانیم (خود من دور 2 به هاشمس رای دادم )چشم بستن بر واقعیت است. اولا به گفته خود اصلاح طلبان و کروبی پر تقلب ترین انتخابات بعد از انقلاب بود .( بی اثری رای امثال من و شما ) ثانیا شما باید گریبان اصلاح طلبان را بگیری که چرا با ناکارآمدی و به باد دادن سرمایه های این 8 سال اقبال مردمی را از دست دادن نه اینکه از مردم گله مند باشی که چرا در انتخابات شرکت نکردند.در ضمن رای احمدی نژاد در دور دوم بیش از ان رای ثابت و همیشگی نظام بود . یعنی خیلی از مردمی که از نظام کلا دلخوشی نداشتند هم به دلایل عوامان به ا.ن رای دادند یکی از دلایل احمقاه معمم نبودن ایشان بود!دیگری شعارها و رفتار پوپولیستی اش و پوشش تبلیغاتی صداو سیما.
صحبت اصلی من همین نکته است که تا زمانیکه نتوان گروهای نخبه را همراه با آزادی بیان داشت که بتوانند مشت امثال ا.ح را برای توده باز کنند ، بازهم به راحتی و هر زمانی با تبلیغات حکومتی می توان مردم را خر کرد و دوباره ا.نژادی دیگر را بر سر کار آورد . و دیدیم که اصلاح طلبان هم توانایی این کار را ندارند.
اما اینکه« شر مرسان» شما را کفایت می کند ، معیاری خیلی خیلی شخصی برای انتخاب افراد برای تصدی پستی در هر سطحی است .برنامه کاندیداهای اصلاح طلب را نگاه کنید!
به نظرم برنامه های سیاسی ماهواره در اطراف شما خیلی بیننده پروپا قرص دارد که مسبب اتفاقات داخلی را لس آنجلسی نشین ها میدانید. و نقش آنها را بر نقش رسانه های داخلی رهبری و ناکارآمدی اصلاح طلبان و... برتری میدهید . البته توهم توطئه دشمن در این سرزمین سابقه ای طولانی دارد.( مقاله ی. آبراهامیان در کتاب جستاری در توهم توطئه- نشر نی .خواندنش مفید خواهد بود .)

اگر شما به دنبال شنیدن حرف دلتان از زبان افروغ بودید حتما رای بدهید وگرنه اینبار باید منتظر باشید بلکه از تریبون نماز جمعه حرف دلتان زده شود . چون حرف دل من از زبان اصلاح طلبان هم بیرون نیامد هرچند بخاطرشان زیاد کتک خوردم.
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش

ناشناس گفت...

تحريم وقتي عملي دسته جمعي و هدفمند باشد بسيار قدرتمند است اما در اين چندين ساله نشان داده شده كه انتخابات تحريم نشده اند و خيلي ها راي داده اند بنابراين اون قدرتي كه دنبالش هستيم بدست نمياريم. همچنين با اين شرايط كه خيليها پاي صندقهاي راي ميروند و به عواملي طرفدار دولت كنوني و كارهايش راي مي دهند اگر كاري انجام ندهيم راه را برايشان هموار كرده‌ايم.